responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1984

دارند و اينها معتقدانند و بعضى از آدميان پنج روح دارند و اينها كاملانند و اين پنج روح هر يكى غير يكديگرند قالب به مثابۀ مشكاة است،روح نباتى كه در جگر است بمثابه زجاجه است و روح حيوانى كه در دل است بمثابۀ فتيله است و روح نفسانى كه در دماغ است بمثابۀ روغن است و اين روغن از غايت لطافت مى‌خواست- كه اشياء و حكمت اشيا را كما هى بداند و پس از آنكه نار بوى پيوندد «يَكٰادُ زَيْتُهٰا يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نٰارٌ» پس اين روغن نور باشد و چون نار كه روح انسان است بروغن پيوست نور على نور شد و چون نور الله بروح انسان پيوست نور نور نور شد«يهدى الله بنوره من يشاء» (رجوع بانسان كامل نسفى ص 31 شود).

ناقه

-(اصطلاح ذوقى)مأخوذ از قرآن كريم است كه فرمود:قال هذه ناقة لها شرب و لكم شرب يوم معلوم.منظور ناقۀ صالح پيامبر است و كان فى المدينية تسعة رهط يفسدون فى الارض و لا يصلحون سرانجام قوم او ناقه را پى كردند و بكشتند،در نزد اهل ذوق ناقه كنايت از جسم است و صالح كنايت از روح.

ناقۀ صالح بصورت بد شتر.

پى بريدندنش ز جهل آن قوم مر
از براى آب جو خصمش شدند
آب كور و نان ثبور ايشان بدند
ناقة الله خورد از جوى ميغ
آب حق را داشتند از حق دريغ
ناقۀ صالح چون جسم صالحان
شد كميتى در هلاك طالحان تا بر آن امت ز حكم مرگ و درد
ناقة الله و سقيها چه كرد.

روح صالح بر مثال اشتريست
نفس گمره مرو را چون پى بريست
روح همچون صالح و تن ناقه است
روح صالح قابل آزردن است
روح اندر وصل و تن در فاقه است
روح صالح قابل آفات نيست
زخم بر ناقه بود بر ذات نيست
روح صالح قابل آزار نيست
نور يزدان صبغۀ كفار نيست

ناقُوس

-(اصطلاح ذوقى)مقام جمع را ناقوس گويند.

بعضى گويند ناقوس عبارت از انتباه است كه بسوى توبت و انابت و زهد و عبادت دعوت كند و جذبۀ كه از حق خبر كند و از نفس خلاصى دهد و بطاعت و قناعت بخواند و هر چه مردم را از خواب غفلت بيدار كند و از مستى عطلت هشيار نمايد آن جذبۀ حق است.

(كشاف ص 1404)

ناله

-(اصطلاح ذوقى)ناله را مناجات گويند.

نالۀ زار

-(اصطلاح ذوقى)ناله زار جستن محبت را گويند و نالۀ كه در اثر فراق محبت از محبوب است.

نام

-(اصطلاح ذوقى)نام عبارت از طلب شهرت و جاه و هوس نيكنامى و نامدارى است و در عشق هر كه دربند نام و آوازه است خانۀ او بيرون دروازه است و خودنمائى و خودستائى و شهرت طلبيدن و در آن استقامت ورزيدن و صورت پرست بودن است.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1984
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست