responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1889

315).

سهروردى گويد:

مقبولات قضايائى است كه از شخص گرفته شود كه دربارۀ وى اعتقادى كامل باشد خواه اين اعتقاد از جهت مزيت و وفور خرد وى بود و يا از جهت امر ديگر باشد،بالاخره اين گونه قضايا از كسى پذيرفته ميشود كه حسن گمان خاص بدو باشد.

(از حكمة الاشراق ترجمۀ نگارنده).

مَقْت

-(اصطلاح عرفانى) و مقت كبير عبارت از نقض عهد است،رجوع شود بعار عظيم و رجوع به طبقات ص 89 شود.

مُقْتَدى

-(اصطلاح كلامى) پيشوا و امام را گويند.

مُقتَصِد

-(اصطلاح فلسفى) جسمى كه بطور كامل مانع از نفوذ و حاجز از نور نباشد و لطيف تام هم نباشد(و كل فارد«جسم فارد»اما ان يكون حاجزا و هو الذى يمنع النور بالكلية و اما لطيفا و هو الذى لا يمنعه اصلا و اما مقتصدا و هو الذى يمنعه منعا غير تام و له فى المنع مراتب).

(مجموعه دوم مصنفات ص 187 ص 315).

مُقتَضى

-(اصطلاح ادبى و فلسفى) مقتضى بمعناى اقتضاى حال و مقام، يعنى آنچه شايستۀ مقام و حال و وقت و زمان و مكان است و مصدر مجرد آن قضا است كه بمعناى حكم و گذراندن آمده است.

كلمۀ مقتضى در فلسفه گاه بمعناى علتو مرادف با آن بكار برده شده است و گاه بمعناى امرى است كه نزديك بشرط است و لكن اكثر همان معناى علت را از آن خواهند (رجوع شود بدستور ج 3 ص 311، اسفار ج 1 ص 27).

مُقتَضاىِ حال

-(اصطلاح اهل معانى) و امرى است كه متكلم را وادار كند با سخن خود خصوصيتى را اعتبار كند كه اصل مراد و مقصود او را برساند چنانكه اگر مخالف حكم باشد بايد موافق با مقتضاى حال حكم را مؤكد آورد مثل«ان زيدا فى الدار» و آن بر حسب اختلاف مقامات كلام متفاوت است و هر مقامى اقتضائى دارد پس مقتضاى حال اعتبار تناسب حال باشد.(از تلخيص ص 13-كشاف ص 12238).و مقتضاى ظاهر اخص از مقتضاى حال است زيرا معناى مقتضاى ظاهر حال است.

(از مختصر المعانى ص 21-47)

مُقْتَرن

-(اصطلاح نجومى)هرگاه دو ستاره در يك برج و در يك درجه باشند مقترن گويند.

مِقدار

-(اصطلاح فلسفى)مقدار در لغت امرى است كه بوسيلۀ آن اندازۀ اشياء شناخته شود مانند زراع،كيل،وزن،مقياس و عدد و نزد حكماء عبارت از كم متصل قار الاجزاء مانند خط،سطح و جسم يا غير قار الاجزاء مانند زمان ميباشد.

و بالجمله مقدار در فلسفه بمعناى كم متصل و منفصل است اعم از آنكه قار الاجزاء باشد يا غير قار الاجزاء.(از اساس الاقتباس ص 40).

در اينكه مقدار و مقادير اشياء و

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1889
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست