responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1797

بود،پريشانيش نشان اقبال بود،در ديدۀ يقينش نور اعتبار افعال ذو الجلال بود،بر سرش تاج وقار بود،در برش حله افتقار بود،بر ظاهرش كسوت عبوديت،در باطنش نظر ربوبيت،اين است وصف پيغمبران و رسولان،كه خيار خلق‌اند و صفوت بشرند،اعلام اسلامند،و امام جهان،بر سر كون شريعت داعيانند،بر لب چشمۀ حقيقت ساقيانند.

بس نماند كه آنچه خبر است عيان شود،خورشيد وصال از مشرق يافت تابان شود،آب مشاهدت در جوى ملاطفت روان شود،قصۀ آب و گل نهان شود، دوست ازلى عيان شود،تا ديد و دل و جان هر سه بدو نگران شود (از عده ج 7 ص 38).

مَشْرِق

-(اصطلاح هيوى) چون آفتاب بر آغاز حمل شود و يا بر آغاز ميزان طلوع و غروب آن بر دو نقطۀ متقابل از افق بود كه اندر نيمه شمالى كره بود چون در هر حال مايل به شمال بود خلاصه آنكه طلوع و غروب آفتاب در اين دو فصل بر دو نقطۀ بود موازى خط اعتدال و مرتب از آن فاصله گيرد تا به برج سرطان رسد در اين وقت طلوع آن را مشرق الصيف خوانند و غروبش را مغرب الصيف و آفتاب همچنان ميل به جنوب كند و طلوع و غروب آن بر دو نقطۀ بود در نيمۀ جنوبى تا به سرحدى رسد كه برآمدن آن مشرق الشتاء و غروب آن مغرب الشتاء بود.

مَشْرِقُ الشِّتاء
مَشْرِقُ الصَّيف

(اصطلاحات هيوى)رجوع به مشرق.

مَشْرِقِ اعتِدال

-(اصطلاح هيوى و نجومى)دايره افق با معدل النهار در دو نقطۀ متقابل قطع ميكند يكى را نقطه مشرق و مشرق اعتدال و ديگرى را نقطۀ مغرب و مغرب اعتدال گويند و خطى را كه ميان اين دو نقطه پيوندد بر سطح زمين خط مشرق و مغرب و خط اعتدال نامند و قوسى را كه ميان مركز ستاره با جزوى از فلك البروج و ميان نقطۀ مشرق افتد از طرف نزديك‌تر«سعۀ مشرق» و نظير آن را نسبت به نقطۀ مغرب سعۀ مغرب گويند.و دايره‌هاى موازى افق را آنچه بر بالا باشد مقنطرات ارتفاع و آنچه در زير بود مقنطرات انحطاط خوانند.

مَشْرِقُ الضَّمائِر

-(اصطلاح عرفانى) كسى را گويند كه خداى متعال او را مطلع كند بر ضمائر مردم باسمه الباطن و به تشريف تجلى اسم الباطن مشرف بر بواطن گردانيده باشد.

(اصطلاحات خطى ص 854)

مُشْرِك

-(كلامى)كسى كه براى خداوند واحد انباز قائل شود.بت پرست، آنكه غير از خداوند واحد كسى و يا چيزى ديگر را در وجود مؤثر داند رجوع به شرك شود.

شود.

مَشْرُوطَه خاصَّه

-(اصطلاح منطقى) مشروطۀ خاصه عبارت از قضيۀ مشروطۀ عامه مقيد بلا دوام ذاتى است و - قضيه‌ايست كه حكم در آن بضرورت ثبوت محمول براى موضوع و يا سلب آن از

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1797
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست