responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1796

اكنون زاهداند اكرام كرد و اگر اعم باشد اعم.

(از كشاف ص 846-قوانين ص 75-كفايه ج 1 ص 57).

و بالجمله اصوليان گويند:مشتق مانند اسم فاعل و مفعول و صفت مشبهه آيا حقيقت است در امرى كه متلبس به مبدأ اشتقاق است يا تنها اطلاق شود بر امرى كه در حال تكلم متلبس بمبدأ باشد يا اعم است از حال و گذشته و آينده و مثلا عالم بكسى گويند كه در حال تكلم و اطلاق لفظ عالم داراى علم باشد يا اگر كسى فرضا عالم بود و بواسطۀ حوادثى فراموشى آورد نيز عالم گويند و يا اگر استعداد عالم شدن را داشته باشد و گر چه در حال تكلم هم عالم نباشد عالم گويند محققان اصوليان گويند مشتق حقيقت است در متلبس عند الاشتقاق و در گذشت و حال يعنى كسى كه متصف بدان صفت باشد قبل از تكلم و اطلاق و در حال آن مثلا عالم بكسى گويند كه داراى علم باشد و زاهد بكسى گويند كه به صفت زهد آراسته باشد و بديهى است كه اگر تا كنون متصف به زهد و علم نشده باشد نتوان عالم و زاهد گفت مگر بمجاز و باعتبار آينده و بديهى است كه نتوان به جسمى كه قبلا سفيد بوده است و اكنون سياه شده است اطلاق سفيد بودن كرد پس در نتيجه مشتقات اطلاق بر امرى شوند كه متلبس بمبدأ باشد و خصوصيت قيد گذشته و حال امرى است خارج از بحث نهايت آنكه برخى از مشتقات از قبيل حال و براى حال‌اند مانند«ضاربو مضروب»و برخى ملكه‌اند و يا حرفه‌اند مانند«خياطة و نجارى و بنائى»و جز آنها و«سخاوت و شجاعت»و گاه محتمل الوجهين‌اند مانند«قارى كاتب.معلم.» و با اين لحاظ تلبس و عدم تلبس در هر موردى متفاوت است و آنچه مضر است در تلبس به ملكه همان زوال آن ملكه است بسبب حصول نسيان و در صناعت اعراض است در مدت زيادى بدون قصد رجوع اما اعراض با قصد رجوع مضر نيست و متلبس شناخته ميشود.و در احوال نيز تلبس متفاوت است اما در مصادر سياله كافى است اشتغال بجزئى از اجزاء آن اما در صفات ظاهره و باطنه آنچه معتبر است بقاء آن صفات است.

(رجوع شود به قوانين ج 1 ص 74) -80).

مشتهات

-(اصطلاح فقهى)نزد فقهاء زنى باشد كه مردان در او زياد رغبت كنند و آن دختر نه ساله است.

(از كشاف ص 867)

مُشَخَّصات

-(اصطلاح فلسفى)مراد عوارض مشخصه است (رسائل صدرا ص 35)

مَشْرِقِ أَزَل

-(اصطلاح ذوقى)آفتابى است اى جوانمرد كه آن را آفتاب عنايت گويند،از مشرق ازل برآيد،بر هر سينۀ كه تابد در سعادت و كرامت برو گشايد، سر او معدن راز پادشاه گردد،بهر حالى كه بود و بهر كويى كه رود،مقصدش درگاه«الله»بود،دست تصرفش از كونين كوتاه بود،پاى عشقش هميشه در راه

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1796
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست