نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1786
اصطلاح صوفيان و عارفان مسخ قلوب است كه مطر و دين درگاه را باشد كه داراى قلوب متوجه بحق بوده و مسخ شده و اعراض كرده و متوجه به حظوظ نفس شدهاند.
(از لمع ص 375).
مسخ دل طرد آنست،از درگاه حق كه دل متوجه بعوارض دنيا شود از حقيقت و حقوق محجوب گردد،حقيقت مسخ طمس عيون سر است از انوار كشوف غيب و خمود دل،از صفاى وجد و احتجاب روح، از حق،بنفس،اين عادت قهر قدم است (شطحيات ص 624) نقض ميثاق و شكست توبهها موجب لعنت بود در انتها پس خدا آن قوم را بوزينه كرد نقض عهد و توبۀ اصحاب سبت موجب مسخ آمد و اهلاك و كبت پس خدا آن قوم را بوزينه كرد چونكه عهد خود شكستند از نبرد اندرين امت نبد مسخ بدن ليك مسخ دل بود اى ذو الفطن چون دل بوزينه گردد آن دلش از دل بوزينه شد خار آن گلش گر هنر بودى دلش را ز اختيار خوار كى بودى ز صورت آن حمار مسخ صورت بود اصل سبت را تا به بيند خلق ظاهر كبت را از ره سر صد هزاران دگر گشته از توبه شكستن گاو خر خوك و خر
مُسْقِطاتِ خِيار
-(اصطلاح فقهى)مسقطات خيار عبارت است از 1 شرط سقوط در ضمن عقد 2 اسقاط آن بعد از عقد 3 تفرق متعاملين 4 تصرف.
رجوع به خيارات شود.
مُسْكِر
-(اصطلاح فقهى) يعنى سكر آورنده و مستكننده و آن هر چه باشد در شرع حرام است مانند خمر فقاع و جز آن.
مِسْكين
-(اصطلاح فقهى) مرادف با فقير است رجوع بمستحقين زكاة شود.
مُسَلْسَل
-(اصطلاح اهل حديث) و عبارت از روايتى است كه رجال سند آن متتابع و متوالى باشند يكى پس از يكى ديگر بر يك نحو و يك حالت تا منتهى شود به معصوم يعنى هر يك از روات بمانند هم نقل كرده باشند و خود روات از لحاظ صفات يك جور باشند.
(از درايه ص 46).
در ابدع آرد:مسلسل.
آنست كه در مدح يا ذم.از صفات چيزى را بر ديگر فزونى دهند و اشياء عديده را بترتيب،مفضل و مفضل عليه قرار دهند.
مُسْلَمُ إلَيه
-(اصطلاح فقهى) پيش فروشكننده و مسلم فيه متاع پيش فروش شده و مسلم خريدار است رجوع به بيع سلف و سلم شود
مُسَلَّميّات
-(اصطلاح منطقى) مسلميات يا مسلمات آن مقدماتى بود كه چون خصم تسليم كند بروى بكار دارى خواهى حق يا مشهور يا مقبول باش و خواهى مباش.
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1786