responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1781

بود الا آنست كه زنان را مستحب است كه در حال قيام دستها بر پستان خود نهد، و در حال ركوع دست بر ران نهد،و چون بنشينند راست بنشينند،و بى‌آنكه پشت دو تا كنند،و چون سجده كنند خود را با هم گيرند،و در ميان دو سجده و در تشهد قدم بر زمين نهند،و هر دو زانو بردارند،و چون برخيزند دست بر پهلو نهند،و راست برخيزند.

(رجوع شود به معتقد الاماميه ص 233،238)

مُسْتَحَقّينِ زَكاة

-(اصطلاح فقهى) كسانى كه مى‌توانند از مال زكاة استفاده برند و ارتزاق كنند 8 صنف‌اند كه آنها را مستحقين زكاة نامند و آنها مساكين(گدا)عاملين،فقراء،مؤلفة قلوبهم،رقاب(برده آزاد كردن)، طلبكاران شخص ناعلاج و درمانده،ابن سبيل و در راه خدا كه عمارت مساجد و...باشد.

رجوع به زكاة و(شرح لمعه ج 1 ص 108)شود.

مُسْتَخْدم

-(اصطلاح ذوقى) كسانى را مستخدم گويند كه خدمت آنها بمردم از جهت جلب مردم و بدست آوردن مقام و جاه باشد و تمام كارهاى او براى حفظ نفس باشد (مصباح الهدايه ص 123)

المُسْتَدْرَكيَّه

-(كلامى) فرقۀ را گويند كه معتقدند كه حقايق و دريافت آنها بر اسلاف و گذشته‌گان پوشيده مانده است و آنان از حقايق آگاه نبوده‌اند و از جهل خود بى‌خبربوده‌اند و اينان حقايق را بدست آورده‌اند اينان همه مخالفان خود را دروغگو ميدانند.

(از مختصر الفرق ص 127) لا

مُسْتَدير

-رجوع به حركت مستديره و(تهافت التهافت ص 1504)شود.

مُسْتَرْجِعَة

-(اصطلاح فلسفى)قوت مسترجعه بنا بر عقيده صدر الدين غير از قواى حافظه و مفكره و واهمه امر جدائى نيست.

وى گويد:«ان الادراك للوهم و الحفظ للحافظة و التصرف للمكفرة و بهذا القوى يتم استرجاع من غير حاجة الى قوة اخرى غيرها فوحدة المسترجعه وحدة اعتبارية»و همين طور ذاكره مركب از ادراك و حفظ است كه«و يتم بالوهم و الحافظه»رجوع بذاكره شود (اسفار ج 4 ص 35).

مُسْتَريح

-(اصطلاح عرفانى) مستريح بنده‌اى را گويند كه خداى متعال او را بر اسرار قدر مطلع گردانيده باشد و از اين جهت مطلع ميشود كه «المقدر كائن»و آنچه مقدر است كائن است و آنچه مقدر نيست واقع نخواهد شد و بدين وسيله در راحت و امن زيد (اصطلاحات شاه نعمت الله ص 27).

مُسْتَزاد

-(اصطلاح اهل ادب) و آن كلامى است موزون كه پس از هر مصراعى يك پاره از مصراعى زياد كند كه با خود مصراع ارتباط داشته باشد ولى در معنى آن مصراع نيازى بدان نداشته باشد مثال:

در خواب جمال يار ميديدم

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1781
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست