responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1430

فعل مضارع يا مستقبل را از ماضى گيرند بآنكه يكى از حروف اتين(ا-ت- ى-ن)كه حروف مضارعه گويند در اول صيغ ماضى درآورند مانند«يضرب» حرف«ى»از حروف اتين در اول 4 صيغه و حرف«تا»در اول 8 صيغه و«الف»در اول يك صيغه و«نون»در يك صيغه درآورند.

(از صرف مير ص 31) و در فارسى فعل مضارع را از فعل امر سازند باين ترتيب كه امر حاضر را گرفته با ضمائر متصل بفعل آن را صرف نمايند مانند«رويم و روند.ميرويم و مى‌روند» (از دستورنامه ص 88)

فِعلِ مَعلوم

-(اصطلاح ادبى)فعل معلوم آنست كه بفاعل نسبت داده شود و فاعل آن معلوم باشد در مقابل فعل مجهول.

فُقّاع

-(اصطلاح فقهى)و بضم فاء شرابى مخصوص است كه از مويز و يا جو گيرند و آن هم حرام است و در حديث است كه«الفقاع خمر استصغره الناس» (از شرح لمعه ج 2 ص 227)

فَغان

-(اصطلاح عرفانى)فغان ظاهر كردن احوال درون را گويند.

فُقَراء

-(اصطلاح عرفانى و فقهى) فقراء طائفه‌اى‌اند كه مالك هيچ چيز از اسباب و احوال دنيوى نباشند و در طلب فضل و رضوان الهى ترك همه كرده باشند و باعث بر ترك،يا رجاء ثواب و خوف عقاب است كه حلال را حساب است و حرام را عقاب و يا توقع دخول جنت و سبقتدخول در آن كه فقرا پانصد سال زودتر از اغنياء وارد بهشت شوند و يا فراغت بال و درون،جهت اكثار طاعات و حضور دل در آن (از رياض السياحة 123-نفحات ص 11-مصباح الهدايه ص 88).

احمد خواص گويد«الفقر رداء الشرف و لباس المرسلين و جلبات الصالحين و تاج المتقين و زين المؤمنين و غنيمة العارفين» (لمع ص 47).

در كلاه فقر باشد چار ترك
ترك دنيا ترك عقبى ترك ترك

فَقْر

-فقر اصلى است بزرگ و اصل مذهب اين طائفه فقر است و حقيقت فقر نيازمندى است زيرا بنده همواره نيازمند است چه آنكه بندگى يعنى مملوك بودن و مملوك بمالك خود محتاج است و غنى در حقيقت حق است و فقير خلق و صفت عبد است بحكم «أَنْتُمُ الْفُقَرٰاءُ إِلَى اللّٰهِ وَ اللّٰهُ هُوَ الْغَنِيُّ» .

و فقر آنست كه تو را مالى نباشد و اگر باشد براى تو نباشد.

و فقير كسى است كه نيازمند بحق باشد و ذلت سؤال را تنها در آستانۀ حق تحمل كند.

خواجه گويد:فقر سيمرغيست كه از او جز نام نيست،و كسى را بر وى فرمانروائى و كام نيست،فقر هشيارى است و فقير ديوانه،فقر بابست و فقير خانه،فقر مقام را هست و سرى مع اللّه، فقر را راهى نيست و كسى را در حقيقت وى آگاهى نيست.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست