responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1429

بانضمام شروط و سبق معدات است مثلا كسى چاهى را در معبر بمنظورى كه داشته حفر كرده و شخصى،ديگرى را در آن افكنده مباشر كسى است كه او را افكنده و فاعل شرط يا معد كسى است كه چاه را حفر كرده.و در جائى كه مباشر و فاعل شرط يا معد يكى نبوده و متعدد باشند ضمان بر مباشر است.

(كليات حقوقى ص 177)

فعل دعا

-(اصطلاح ادبى)آنست كه كسى يا چيزى را به دعا بخوانند و آن را در پارسى يك صيغه است مانند «مباد،مكناد»

فِعلِ قاصِر

-(اصطلاح ادبى)يعنى فعل لازم.(از معنى ص 237)رجوع به فعل لازم شود.

فِعلِ لازِم

-(اصطلاح ادبى)فعل لازم فعلى است كه عمل آن محدود بفاعل خود باشد و تجاوز به مفعولى نكند مانند «ذهب زيد مات زيد.فرح زيد»افعال لازم را بيكى از چند امر ميتوان متعدى كرد 1-همزه باب افعال مانند «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبٰاتِكُمْ» و «رَبَّنٰا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ» 2-الف مفاعله مانند«جالست زيدا»3-باب تفعيل يا تشديد باب تفعيل مانند«فرحت زيدا» 4-باب استفعال مانند«استخرجت ما لا» (از مغنى ص 270) مثال افعال لازم در پارسى«پرويز ميخندد.ماهى شنا ميكند»در مقابل فعل لازم فعل متعدى است كه نياز به مفعول دارد.

فِعلِ مَبنى لِلْفاعِل

-(اصطلاح ادبى) يعنى فعل معلوم در مقابل فعل مبنى للمفعول است كه فعل مجهول باشد رجوع شود به(شرح تصريف ص 83)

فِعلِ مُتَصرِّف

-(اصطلاح ادبى) افعالى كه ماضى،مضارع و ساير مشتقات را دارند متصرف گويند و افعالى كه تمام مشتقات را ندارند غير متصرف‌اند مانند افعال مدح و ذم و برخى از افعال ناقصه(از سيوطى ص 80)و بنا بر اين تصريف فعل يعنى آنكه ماضى و مضارع و امر داشته باشد هر يك به صيغ لازم متصرف شوند

فِعلِ مُتَعَدّى

-رجوع به فعل لازم شود و علامت متعدى بودن فعل يكى آنست كه اسم مفعول ازو درست ميشود مانند ممقوت ديگر آنكه متصل ميشود بدان«ها»كه برگردد باسمى غير از مصدر مانند«زيدا ضربته»و ديگر آنكه فعل متعدى را مفعول لازم است ديگر آنكه اغلب افعال لازم از فعال طبايع و سجايا ميباشند مانند«كرم،ظرف،شرف»و آنچه دال بر نظافت باشند مانند«طهر نظفت»يا دلالت بر كثافت كنند مانند«وسخ و نجس»يا مقتضى عرض باشند مانند «مرض برى و فرح»يا مطاوعه باشند مانند«دحرج فتدحرج» (از سيوطى ص 95).

فِعلِ مَدْح و ذَمّ

-(اصطلاح ادبى) رجوع بافعال مدح و ذم و رجوع بمدح و ذم شود.

فِعلِ مُستَقبَل

-(اصطلاح ادبى) هر فعلى كه دلالت بر حال و آينده كند مضارع گويند اگر سين و سوف در اول آن درآيد مخصوص مستقبل شوند مانند «سوف يضرب»و اگر لام مفتوحه درآيد مخصوص بحال شود مانند«ليضرب»

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1429
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست