responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1427

كه قوۀ مودعه و منبعثه عضلانى است كه قوت عامله هم گويند.

ثانيا غايت قوت عامله همواره ما اليه- الحركة است و غايت قوت شوقيه گاه عين قوت عامله است در اين صورت مبدأ بعيد كه قوت شوقيه است با قوت اقرب كه قوت عامله است در غايت متحد ميشوند و گاه غايت قوت شوقيه«ما لاجله الحركة»غير غايت قوت عامله است در اين صورت دو مبدأ در غايت مختلف ميشوند مثال اول مانند انتقال شخصى از محلى بمحلى ديگر از جهت تنفرى كه از مكان اول دارد كه در اين فعل غايت قوت عامله وصول بمكان دوم است كه ما اليه الحركة است و غايت قوت شوقيه نيز وصول بمكان دوم است بدون غرض و هدف ديگر و مثال دوم انتقال از مكانى بمكانى ديگر است بمنظور ملاقات دوست كه در اين فعل غايت قوة عامله وصول بمكان دوم است و غايت قوت شوقيه ملاقات دوست است در آن محل.

بعد از اين توضيح گوئيم در صورت اختلاف در غايت هرگاه غايت شوقيه كه ما لاجله الحركة است حاصل نشود آن فعل را باطل مينامند پس فعل باطل فعلى است كه غايت ما لاجله الحركة او كه منظور نظر فاعل است حاصل نشود.

مبدأ اول فعل كه مبدأ ابعد است اگر تخيل بشد بانضمام تعقل و تفكر آن فعل را محكم مينامند و اگر تخيل محض باشد بر دو قسم است.

اول آنكه قوت شوقيه كه مبدأ بعيد است با قوت عامله كه مبدأ اقرب است در غايت متطابق باشند باين معنى كه غايت قوت شوقيه نيز ما اليه الحركة باشد و فاعلهمان ما اليه الحركة را خواهد آن فعل را عبث ميگويند.

دوم آنكه غايت قوت شوقيه با غايت قوت عامله مختلف باشد اين شق نيز بر چهار قسم است.

الف-آنكه تخيل به تنهائى و بدون انضمام امرى ديگر مبدأ اول باشد چنين فعلى را جزاف ميگويند.

ب-آنكه تخيل بانضمام و مشاركت طبع مبدأ اول باشد آن فعل را طبيعى مينامند مانند تنفس معمولى براى انسان.

ج-آنكه تخيل با مشاركت مزاج مبدأ ابعد فعل باشد آن فعل را فعل مزاجى گويند.

د-آنكه تخيل با انضمام عادت مبدأ ابعد فعل باشد آن فعل را عادى مينامند فعل طبيعى و مزاجى را قصد ضرورى هم ناميده‌اند.

و فاعل يا طبيعى است و يا ارادى و فاعل طبيعى آن بود كه يك گونه فعل از وى آيد و نقيض آن از وى نيايد چون آتش كه بطبع جز سوختن از وى نيايد و فاعل ارادى واجب نبود كه فعل وى يك گونه بود بلكه شايد بود كه دو فعل نقيض يكديگر آيد از يك عامل بارادت و تقسيم ديگر آنكه فعل يا نفسانى بود يا طبيعى.

(مصنفات ج 2(منهاج مبين)ص 24، 26 و رجوع شود به تفسير ص 1239، 1537،118،183).

و بالاخره در ادب فعل كلمه‌ايست كه حالت كسى يا چيزى را بيان كند در يكى از زمانهاى سه‌گانه(گذشته،حال آينده) و به تعريف ديگر كلمه‌ايست كه او را معناى

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1427
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست