نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 993
در طرائق است كه سر در لغت بمعنى كتمان است و جمع آن اسرار است و سريره هم بمعنى كتمان است و جمع آن سرائر است (از طرائق ص 210) لاهيجى گويد سر را از آن جهت سر گويند كه غير اصحاب و ارباب قلوب ادراك آن نمىتواند كرد.
(از شرح گلشن راز ص 4،351 دستور ج 2 ص 167) و گاهى مرادف با قلب بكار بردهاند.
مولوى گويد:
يار با يار خوش بنشسته شد صد هزاران لوح سر دانسته شد
لوح محفوظ است پيشانى يار راز كونينش نماند آشكار قيصرى گويد:روح انسان را باعتبار آنكه ارباب قلوب و راسخين در علم انوار آن را درك ميكنند سر گويند كه ديگران در نيابند.
(از شرح قيصرى ص 41) در كتاب اللمع است كه سر چيزيست كه حق آن را پنهان كرده است و مردمان را بدان دست رسى نيست.
(لمع ص 354) در كشاف است كه:سر اطلاق بر دو امر ميشود يكى ضد علانيت و ديگرى قلب.
(كشاف ج 1 ص 653-حاشيه بر شرح رسالۀ قشيريه ص 107-123) امير قاسمى گويد:
تا سر الهى ز ملاهى نشناسى نسناس ندانى بحقيقت ز اناسى
اسرار خرابات هم از پير مغان پرس اين قصه سماعيست مكن فكر قياسى در اصطلاح فقه سر در برابر آشكار است و جهر،نماز سر در برابر جهر است.
(از كشاف 14 ص 60)
سَرائِر
-(اصطلاح ذوقى)سرائر افناى سالك است در حق در حال وصول تام و نيز گفته شده است كه عبارت از اسماء الهيه است كه بواطن اكوان است.
(اصطلاحات شاه نعمت اللّه ص 37)
سَرائِرُ الاثار
-اصطلاح ذوقى سرائر آثار عبارت از اسماء الهيهاند كه مظهر بواطن اكواناند.
سَرائِرُ الرُّبُوبيَّة
-(اصطلاح ذوقى) سرائر ربوبيت عبارت از ظهور رب است بصور اعيان.
(كشاف ص 655).
سَراب
-(اصطلاح ذوقى)سراب آب نما و در اصطلاح كنايت از دنيا و امتعۀ دنيوى است كه «يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مٰاءً» .
عراقى گويد:
در بيابان عدم عالم سرابى بيش نيست تشنگان را بهر سود اندر زيان انداخته
سَراپَرده
-(اصطلاح ذوقى)جهان علوى است.
(از تفسير حدايق ص 314)
سَراپردۀ راز
-(اصطلاح ذوقى)دل مؤمن است و مقام لاهوت را گويند.
اول حديث عشق كردى آغاز اندر خور خويش كار ما را مىساز
ما كى گنجيم در سرا پردۀ راز لافيست بدست ما و منشور نياز
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 993