نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 805
شهادت يا شهادت قول بود يا شهادت حال.
و شهادت قول يا شهادت مقتدايى باشد.
مثلا پيامبرى يا امامى يا حكيمى با شاعرى كه استشهاد بقول او كنند،يا قول گواهانى كه تصديق مدعى كنند.
(رجوع باساس الاقتباس شود)
الخَطّابيَّه
-(اصطلاح كلامى)اصحاب ابو الخطاب محمد بن ابو زينب الاسدى الاجدع را گويند كه بشدت به ابى عبد الله جعفر بن محمد الصادق تعلق خاطر داشت و چون حضرتش بعلت غلو او دربارۀ امامت ايشان او را نفى كرد،او امامت را مربوط بخود دانست و خود را امام خواند.سپس ائمه را انبياء خواند و سپس خدا خواند...
عقيدهاش دربارۀ امام صادق و پدرانش تا آنجا بود كه قائل بالوهيت آنان شد و نيز آنان را انبياء خدا خواند.
(از ملل و نحل شهرستانى ص 84- 85 و مختصر الفرق ص 135،155)
خَطّ
-نهايت سطح را خط گويند و آن يا مستقيم است و يا منحنى و يا مستدير است.
(از شفا ج 1 ص 127-تفسير ص 539)
خَطّ إستواء
-(اصطلاح هيوى)و خط و خط استواء عبارت از دايره عظيمۀ بود كه سطح آن عمود بر محورين بود و كره را بدو نيم كند.نيمى شمالى و نيمى ديگر جنوبى.
اين خط به سيصد و شصت درجه متساوى بخش شده است كه هر پانزده درجۀ آن يك ساعت زمانى بود و بهمين درجات طول را اعتبار كنند يعنى از صفر درجه تا 180 درجه بطرف مشرق يا مغرب.
(از رياض المنجمين ص 33) ابو ريحان گويد:
اين خط از سوى مشرق اندر آيد بدرياى چين و هند،و بر چند جزيره گذرد از جزيرهاش.چون از حد زنگيان بگذرد بدشت و بيابان سياهان اوفتد،آنك از ايشان خادمان جلب كنند.و زآنجاا بمغرب رسد و ببحر محيط اندر آيد.و آن كس كه او را آرامگاه بر اين خط است،نزديك او شب و روز هميشه راست باشد و هر دو قطب شمال و جنوب بر افق او بود،نه برتر و نه فروتر.و مدارات و سطحهاى ايشان بر افق قائم باشند و بهيچ سو نگرايند.و آفتاب بر سر او بسالى دو بار بگذرد،آنگه كه بر حمل باشد و بسر ميزان.و سپس آن سوى شمال از وى ميل كند همچندان كه سوى جنوب از وى ميل كند.و او را خط استوا و خط اعتدال بدان نام كردند كه شب و روزش راستند و بر يك مقدار معتدل ميانه و بس.
فاما بعضى مردمان گمانى برند بر او كه طبع و مزاج او معتدل است،آن خطاست.
و گواهى بر خلاف اين گمان آنست كه همىبينى از سوختگى مردمانش،و آنك بايشان نزديك است،هم بلون و هم بموى و هم بخلقت ناهموار و هم بخرد كوتاه.
و كى تواند بودن اعتدال بجايى كه آفتاب مغز سر مردمانش را از زير همىجوشاند.
تا چون از سمت الرأس ميل كند بدان دو وقت كه ما آن را تابستان و زمستان خوانيم،، لختكى خنكى يابند و بياسايند.
(رجوع شود به التفهيم ص 171)
خَطِّ اعتِدال
-(اصطلاح هيوى)رجوع
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 805