responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 804

اين نظر نيز مردود شده است پس ناچار بايد گفته شود كه خبر ميدهد خدا به حضرت رسول خود كه كسانى كه معدوم‌اند پس از وجود مكلف به همين احكام ميباشند و حضرت رسول به خلفاء خود خبر ميدهد كه آنهايى كه بعدا موجود ميشوند بايد اين احكام را انجام دهند و..و اين اخبار بحال معدوم است نه خطاب تا قبح لازم آيد و بالجمله اين خطابات نه حقيقة و نه مجازا متوجه به معدومين نخواهد بود بلكه معدومين با موجودين از لحاظ حكم مشتركند بدلائل ديگر از اجماع و ضرورت...

خِطابِ تَبَعى

-(اصطلاح اصولى)و مراد خطابات مقدمى و واجبات تبعى است در مقابل خطابات و واجبات اصلى.(از قوانين ص 102).رجوع بامر تبعى و اصلى شود.

خِطابِ تَعليقى

-(اصطلاح اصولى) و مقابل خطاب فعلى است مانند«ان جاءك زيد فاكرمه».

بر خلاف خطاب فعلى مانند«اكرم زيدا» رجوع شود به مقدمه واجب و رجوع شود به واجب مقدمى و رجوع شد به مقدمه واجب و رجوع شود به واجب مقدمى و رجوع شود به(كفايه ج 1 ص 153)

خِطابِ وَضعى

-(اصطلاح اصولى) و مقابل خطاب تكليفى است رجوع بخطاب تكليفى و رجوع بخطاب شود و خطاب وضعى عبارت از:صحت،بطلان،عزيمة، رخصت،تقدير و حجة باشد(از قواعد شهيد ص 22)رجوع بامر تبعى شود.

خطابه

-(اصطلاح منطقى)و هر چه مفيد اعتقاد غير جازم بود آن را خطابه خوانند و صناعتى است كه با وجود آن ممكن باشد اقناع جمهور در آنچه كه بايد ايشان را بآن تصديق حاصل آيد بقدر امكان و گفته‌اند خطابات قوت است بر تكليف اقناع ممكن در هر يكى از امور مطروده و بقوت ملكۀ نفسانى خواهند كه يا بتعلم قوانين حاصل شود يا بحصول تجربه از كثرت مزاولت افعال.

(از اساس الاقتباس ص 342.529) و بالجمله صناعتى است كه مفيد اقناع بود.

(از دستور ج 2 ص 89)

خَطابيّات

-(اصطلاح فلسفى)امورى كه بواسطه برهان خواسته نشوند و بلكه مجرد ظن و گمان در آن كافى باشد خطابيات گويند و بالاخره قياس خطابى مركب است از مقدمات مقبوله يا مظنونه و غرض از خطابه و قياس خطابى ترغيب مردم است در آنچه آنان را سود دارد از امور معاش و معاد.

(از دستور ج 2 ص 88) خواجۀ طوسى گويد:

خطابت مشتمل بود بر دو چيز يكى عمود و ديگر اعوان.و عمود قولى باشد كه بحسب ظن منتج بالذات بود مطلوب را،و اعوان اقوال و احوالى بود خارج از آن.

و چون غرض از اين صناعات اقناع است نه تحقيق مطلق و الزام صرف،هر چه افادت اقناع كند خواه داخلى و خواه خارجى در صناعت معتبر باشد.و اقناع نه همه بقول قياس بود،بل بشهادت صادقى يا بامارتى نيز باشد.و بر جمله مقتضى اقناع يا مقتضى نفس اقناع بود،مقتضى استعداد اقناع.و مقتضى اقناع يا عمود بود يا شهادت شاهدى.و

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 804
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست