نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 683
پاك سالك راه طريقت از جانب حق وارد ميشود بىتعمد سالك و باز بظهور صفات نفس زائل ميگردد،آن را حال مينامند و چون حال دائمى شد و ملكه سالك گشت،مقام ميخوانند «لاقامة السالك فيه».
ابو القاسم قشيرى گويد حال نزد قوم معنائى است كه وارد بر قلب ميشود بدون تعمد و اجتلاب و اكتساب از قبيل طرب و حزن و قبض يا شوق و ترس و غيره پس احوال مواهباند و مقامات مكاسباند،و احوال بدون وجود آيند و مقامات ببذل مجهود حاصل شوند-و صاحب مقام ممكن در مقام خود است و صاحب حال مترقى از حال خود است(شرح گلشن راز ص 26- رساله قشيريه ص 32).
ابو حفص گويد:الحال لا يفارق العلم و لا يقارن القول(از طبقات ص 191).
ابو العباس دينورى گويد:من عطش الى حال دهش فيه و من وصل اليه لم يستقر فيه (از طبقات ص 477).
ابو الخير قطع گويد:ما بلغ أحد إلى حالة شريفة الا بملازمة الموافقه و متابعه الادب و اداء الفرائض و صحبة الصالحين و حرمة الفقراء الصادقين(از طبقات ص 371).
هجويرى گويند:حال واردى است بر وقت كه آن را مزين كند،چنانكه روح جسد را و ناچار وقت بحال محتاج باشد زيرا صفاى وقت بحال باشد و قيامش بدان پس چون صاحب وقت صاحب حال شود تغيير از وى منقطع گردد و اندر روزگار خود مستقيم گردد.
و گفته شده است كه«الحال سكوت اللسان فى فنون البيان»(كشف المحجوب ص 472).جنيد گويد:احوال مانند بروقند و همواره در ترقى از حالى بحالى ديگر و متبدلند و اگر باقى مانند حديث نفساند نه احوال و احوال چون بروق باشند كه بنمايند.
و نپايند و آنچه باقى شود نه حال بود كه آن حديث نفس و هوس طبع بود.
پير طريقت گفت:آدمى را سه حالت است كه با وى بدان مشغولست يا طاعت است كه او را از آن سودمنديست يا غفلت است كه آن را از آن زيان كارى است يا معصيت است كه او را پشيمانى است،پند نيكوتر از قرآن چيست؟ ناصح مهربانتر از مولى كيست؟سرمايۀ فراختر از ايمان چيست؟(عده ج 9 ص 65)و گفتهاند«الاحوال كاسمها كما تحل بالقلب تزول»كه اندر ثانى حال زائل گردد.
و گفتهاند حال معنى باشد كه از حق بدل پيوندد نى آنكه آن را از خود بكسب توان كرد چون بيايد و يا بتكليف جذب توان كرد چون برود(كشف المحجوب ص 225)و در كلمات باباطاهر است كه:العلم ثبات الحال و الوجد فناء الحال،فالحال وجد الواجد (از شرح كلمات بابا ص 114-شرح مثنوى ص 53).
در مصباح الهدايه است كه:«الاحوال مواريث الاعمال»رجوع باحوال شود.
مولانا گويد:
چون بيابى و نباشى منتظر
هم هويدا او بود هم نيز سير
سير احوالست نى موقوف حال
بندۀ اين ماه باشد ماه و سال
چون بگويد حال را فرمان كند
چون بخواهد جسمها را جان كند
منتهى نبود كه موقوفست او
منتظر بنشسته باشد حال جو
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 683