responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 671

جلد دوم

چ

چار أمين

-(اصطلاح عرفانى)منظور چهار يار يا چهار خليفۀ پيامبرند و نيز گويند اشارت به چهار عنصر است.

چار بالش

-كنايت از دنيا و عناصر اربعه است.

چار سُوى فَقر

-منظور دنيا و اركان چهارگانۀ آدمى است،يا چهار خلط.

عدد چهار از آن روى از لحاظ طبيعى و صناعى در جهان وجود اهميت خاصى دارد و اغلب بناى امور بر چهار ستون و چهار ركن است در ادبيات و عرفان و سنتها و رسوم و عادات در موارد گوناگون خودنمائى ميكند و تركيبات متعددى پيدا كرده است كه پارۀ از آنها را در اين فرهنگ آورده‌ايم.

چار طَبع

-(اصطلاح فلسفى)منظور حرارت،برودت يبوست و رطوبت است كه چهار طبع اوليه چهار عنصر است.

و چار طبع ثانوى كه عبارتند از صفرا، سودا،دم و بلغم.

مولانا گويد:

چار طبع و علت اولى نيم در تصرف دائما من باقيم
چار عنصر چار استون قوى است كه بر ايشان سقف دنيا مستوى است
هر ستونى اشكننده آن دگر استن آب اشكننده هر شرر
پس بناى خلق بر اضداد بود لا جرم جنگى شدند از ضر و سود
هست احوالت خلاف يكديگر هر يكى با هم مخالف در اثر

چار مادَر

-عناصر اربعه است.

چار يار

-خلفاى چهار گانه‌اند.

چهار مُرغ

-منظور چهار پرنده‌اند كه در قرآن بدان اشارت شده است «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ» در نزد اهل ذوق كنايت از چهار مزاج است:

چار وصف است اين بشر را دل فشار چار ميخ عقل گشته اين چهار
تو خليل وقتى اى خورشيدهش اين چهار اطيار رهزان را بكش
زانكه هر مرغى از اينها زاغ وش هست عقل عاقلان را ديده كش
چار وصف تن چو مرغان خليل
كل توئى جمله كان اجزاى تو بر گشا كه هست پاشان پاى تو
از تو عالم روح زارى ميشود پشت صد لشكر سوارى ميشود
زانكه اين تن شد مقام چار خو نامشان شد چهار مرغ فتنه جو
خلق را گر زندگى خواهى ابد سر ببر زين چار مرغ شوم بد
بازشان زنده كن از نوع دگر كه بنا شد بعد از آن زيشان ضرر
چار مرغ معنوى راهزن كرده‌اند اندر دل خلقان وطن
چون امير جملۀ دلها شوى اندرين دوران خليفۀ حق شوى
سر ببر اين چار مرغ زنده را سرمدى كن عمر ناپاينده را
بط و طاوس است و زاغ است و خروس اين مثال چار مرغ اندر نفوس
بط حرصست و خروس آن شهوتست جاه چون طاوس و زاغ امنيت است
چار مرغند اين عناصر بسته پا مرگ و رنجورى و علت پا گشا
پايشان از همدگر چون باز كرد مرغ هر عنصر يقين پرواز كرد
جذبۀ اين اصلها و فرعها هر دمى رنجى نهد در جسم ما
تا كه اين تركيبها را بر درد مرغ هر جزوى به اصل خود پرد
حكمت حق مانع آيد زين عجل جمعشان دارد به صحت تا اجل

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 671
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست