responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 672

چار وصف است اين بشر را دل فشار چار ميخ عقل گشته اين چهار
تو خليل وقتى اى خورشيدهش اين چهار اطيار رهزان را بكش
زانكه هر مرغى از اينها زاغ وش هست عقل عاقلان را ديده كش
چار وصف تن چو مرغان خليل
كل توئى جمله كان اجزاى تو بر گشا كه هست پاشان پاى تو
از تو عالم روح زارى ميشود پشت صد لشكر سوارى ميشود
زانكه اين تن شد مقام چار خو نامشان شد چهار مرغ فتنه جو
خلق را گر زندگى خواهى ابد سر ببر زين چار مرغ شوم بد
بازشان زنده كن از نوع دگر كه بنا شد بعد از آن زيشان ضرر
چار مرغ معنوى راهزن كرده‌اند اندر دل خلقان وطن
چون امير جملۀ دلها شوى اندرين دوران خليفۀ حق شوى
سر ببر اين چار مرغ زنده را سرمدى كن عمر ناپاينده را
بط و طاوس است و زاغ است و خروس اين مثال چار مرغ اندر نفوس
بط حرصست و خروس آن شهوتست جاه چون طاوس و زاغ امنيت است
چار مرغند اين عناصر بسته پا مرگ و رنجورى و علت پا گشا
پايشان از همدگر چون باز كرد مرغ هر عنصر يقين پرواز كرد
جذبۀ اين اصلها و فرعها هر دمى رنجى نهد در جسم ما
تا كه اين تركيبها را بر درد مرغ هر جزوى به اصل خود پرد
حكمت حق مانع آيد زين عجل جمعشان دارد به صحت تا اجل

چراغ دل

-مراد دل روشن بنور معرفت است. بنام آنكه جان را فكرت آموخت چراغ دل بنور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن ز فيضش خاك آدم گشت گلشن
(از گلشن راز).

و مراد از چراغ احد نور حق و تجليات وجودى است و مراد از چراغ مرده دلهاى مرده است كه نور معرفت در آن نتابيده باشد.

حافظ گويد:

ز روى دوست دل دشمنان چه دريابد چراغ مرده كجا شمع آفتاب كجا

چرخ

-كلمۀ چرخ بطور مطلق در كتب ادبى و اخلاقى اطلاق بر افلاك شود.

و در پارسى بجاى فلك اول فلك دوم و...گويند چرخ اول،چرخ دوم و بيشتر چرخ چهارم در ادبيات آمده است.

كه فلك ماه باشد.

تركيبات آن:

چرخ گردان،چرخ سرگردان،چرخ نيلوفرى و...

چِشتيَّه

-(اصطلاح عرفانى)بر وزن خشتيه از اهل الله‌اند منسوب به خواجه قطب الدين مودود چشتى كه مريدان بسيار داشت وى علاوه بر ذوق عرفان ذوق شعرى نيز داشت،مردى اديب بود پس از وى پسرش جانشين وى شد.

(از طرائق ص 62 ج سوم).

چَشم

-(اصطلاح عرفانى)چشم اشارت است بشهود حق مراعيان و استعدادات ايشان را و آن شهود معبر به صفت بصر ميگردد و در اصطلاحات صوفيه است كه چشم جمال را گويند و نيز صفت بصر الهى را گويند.

(شرح گلشن راز ص 551).

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 672
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست