نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1243
گرداند پيروز بود و او است كه مورد غبطۀ طوايف ديگر واقع ميشود و سعادتمند واقعى او است و اينها است آن چيزهائى كه در سرشت و طبع آدمى بود حال يا در سرشت و طبع هر انسانى است و يا در سرشت و طبع هر طايفۀ است و در هر حال اين امور كه تابع سرشت و طبيعت موجودات است همان عدل بود پس در اين صورت عدل عبارت از تغالب بود و عبارت از اين بود كه هر طايفۀ و هر فردى هر آنچه پيش آيد مقهور و مغلوب خود گرداند، و فرد و طايفۀ مقهور يا مغلوبيت او در جهت سلامتى بدنش بود در اين صورت محو و نابود شده از بين ميرود و تنها فرد يا طايفۀ غالب موجود ميماند و يا مغلوب و مقهوريت او در جهت كرامت او بود در اين صورت خوار و بردۀ قاهر مىگردد و طايفه قاهر او را در جهت بدست آوردن امورى كه براى وى سودمندتر است و در جهت وصول به خيراتى كه بخاطر آنها غلبه يافته است و حفظ و استدامت آنها او را بكار گيرد و بردۀ خود كند پس اين عمل قاهر كه مقهور را بردۀ خود مىكند نيز عدل بود و كارهائى كه مقهور در جهت منافع و آنچه سودمندتر است براى قاهر انجام ميدهد نيز عدل بود پس همۀ اين امور عبارت از عدل طبيعى بود و فضيلت عبارت از اين چيزها بود و افعال فاضله اين گونه افعال بود.
پس هنگامى كه خيرات براى طايفۀ قاهر و غالب حاصل و مسجل شد بايد بآن كسى كه در راه تسلط و غلبۀ بر اين خيرات رنج زيادترى برده است مقدار بيشترى اعطاء شود و بآن كسى كه كمتر متحمل زحمت شده است كمتر داده شود و هر گاه آن خيراتى كه بر آنها غلبه يافته و بدست آمده باشد[امور مالى نباشد]اگر كرامت بود در اين صورت بايد بآنكه در بدست آمدن آن بيشتر رنج برده است كرامتى افزونتر اعطا شود و اگر امور مالى بود بايد باو مال زيادتر اعطاء گردد و همين طور است وضع در ساير چيزها به نسبت خود و اين امر نيز عدل طبيعى بود اينان گفتهاند اما ساير امورى كه عدل ناميده شده است مانند آنچه در خريد و فروش،رد وديعهها و عدم غصب اموال ديگران و عدم جواز آن و نظائر اين امور كسى كه اين امور را مورد توجه قرار داده و بكار گيرد اولا بخاطر ترس و ناتوانى بود و در هنگام ضرورتى بود كه از خارج وارد بر آن ميشود بيان آن اين است كه مثلا هر يك از آن دو،حال دو فرد باشند يا دو طائفه در قوت و زور مساوى با آن دگر باشد و يا در قهر و غلبۀ بر يكديگر همواره متداول بوند و اين وضع بين آنها ادامه يافته باشد و در نتيجه هر يك از ناحيه آن ديگر مزۀ هر دو امر را چشيدهاند[هم مزۀ مغلوب بودن را چشيدهاند و هم مزۀ غالب بودن را]و سرانجام كار آنها به دشوارى و ناكامى كه قهرا براى هيچ يك از آنها قابل تحمل نيست كشيده باشد.پس در اين هنگام هر دو طايفه با يكديگر توافق و اجتماع كنند و در خيرات مناصفت و عدالت كنند و هر طايفه سهمى از آنچه بر آن تغالب كردهاند براى آن ديگر رها ميكند،پس اثر اين تعاهد باقى مىماند و هر يك از دو طايفه با آن دگر شرط ميكند كه در
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1243