responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1004

اينكه مال متعلق بخود سفيه باشد و محجور بودن او موقوف بحكم حاكم نيست و هر معامله‌يى را واقع سازد و لو اينكه طرف مقابل در حين معامله علم بسفاهت او نداشته باشد و بر خلاف متعارف نباشد از درجۀ اعتبار ساقط است زيرا سفاهت امرى است ذاتى و نقصى است در عقل و تفكر مثل صفر و جنون.

(از كليات ص 189،190)

سَفَر

-(اصطلاح عرفانى و فقهى) سفر در اصطلاح عرفا توجه دل است بسوى حق و اسفار چهار است.

1-سير الى الله از منازل نفس تا وصول بافق مبين كه نهايت مقام قلب است و مبدأ تجليات اسمائى است.

2-سير فى الله بواسطۀ اتصاف بصفات او و تحقق باسماء تا افق اعلى كه نهايت مقام روح و نهايت مقام حضرت و احديت است.

3-ترقى بعين جمع و حضرت احديت است كه مقام«قاب قوسين»است تا موقعى كه دوئيت باقى است و موقعى كه دوئيت بر طرف شد مقام«أو أدنى» است.

4-سير بالله عن الله است كه براى تكميل است كه مقام بقاء بعد از فنا و فرق بعد از جمع است.

(از دستور العلماء ج 2 ص 171- كشاف ص 656) بعضى اسفار اربعه را چنين بيان كرده‌اند:

1-سفر اول عبارت از رفع حجابهاى كثرت از وحدت است و آن سير بسوى خداست 2-رفع حجاب وحدت است از وجود كثرت و آن سير در خداست.

3-عبارت از ميان رفتن تقيد بقيد ظاهر و باطن است كه ترقى به عين الجمع است.

4-بازگشت از حق بخلق و آن احديت جمع و فرق است.

(از شرح قيصرى ص 37- اصطلاحات شاه نعمت الله ص 38) انصارى گويد:موسى بكوه طور بطلب رؤيت رفت و سفر روحانى كرد، سى روز در انتظار بماند كه طعام و شرابش ياد نيامد و از گرسنگى خبر نداشت از آنكه مخمور حق بود در سفر كرامت:در انتظار مناجات،باز در سفر اول كه او را به طالب علمى بر خضر فرستاد،يك نيم روز در گرسنگى طاقت نداشت،تا مى‌گفت «آتِنٰا غَدٰاءَنٰا» از آنكه سفر تأدب و مشقت بود و در بدايت بود، بدين جهت از رنج خود خبر داشت و قصد مناجات حق داشت،هارون را در قوم بگذاشت و تنها برفت،كه در دوستى مشاركت نيست،و صف دوستان در راه دوستى جز تنهائى و يكتائى نيست.گر مشغله ندارى و تنهائى با ما بوفا درآ، كه ما را شايى، از مناجات برگشت و بنى اسرائيل را بديد از چنبر طاعت بيرون شده و گوساله پرست شده‌اند،عتابى كرد با هارون،نه بايشان كه مجرم بودند تا بدانى كه نه هر كس كه گناه كرد،مستوجب عتاب گشت،عتاب هم كسى را سزد كه از دوستى بر وى بقيتى مانده بود،از بيم فراق كسى سوزد كه غز وصال شناسد.

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1004
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست