كنند كه: ان اللّه تعالى نور لا ظلمة فيه و حق لا باطل فيه و صدق لا كذب فيه.
مباحث «تبصرة العوام» مىنويسد: كه نواصب نتوانستند به ظاهر بر حضرت صادق (ع) تشنيع زنند اين دروغ بر مفضّل بستند و گفتند: جناب مرتضوى را با حق تعالى نسبت مسيح است با او به اين معنا كه لاهوت با ناسوت متحد گشت و يك چيز شد و مذهب ايشان آن است كه: نبوت و رسالت منقطع نمىشود هر كه را اتحاد با لاهوت حاصل شد «نبى» است.
فرق فخر رازى، باب سوم.
تبصرة العوام، ص 173.
تحفۀ اثنىعشريه، ص 12.
خاندان نوبختى، ص 264.
الحور العين، ص 168.
مفضّليه
از فرق «موسويه» پيروان مفضل بن عمرو (عمر) جعفى كوفى بودند، كه از اصحاب حضرت صادق (ع) بوده است و از رجالى است كه دربارهاش اختلاف نظر است و منشأ آن رواياتى است كه كشى در مدح و ذمّ وى نقل نموده است. و لذا علاّمه و ابن داود او را در قسم دوّم رجال خود كه اختصاص به غير ثقات دارد مرقوم داشتهاند، ولى مرحوم ممقانى در «تنقيح المقال» وى را ستوده است و از روايات ذامه پاسخ گفته است. -موسويه.
مقالات الاسلاميين، ص 29.
رجال كشى، (فهرست) ، ص 288.
مفوضه
فرقهاى از «قدريه» بودند و مىگفتند: خداوند كارهاى آدميان را به خودشان واگذار كرده است و يادى از توفيق و هدايت خداوند نمىكنند.
بعضى از آنان گفتند كه: در كارشان اختيار و استطاعت دارند و مىتوانند كه مؤمن يا كافر شوند و بخورند و بياشامند و برخيزند و بنشينند و بخوابند و بيدار شوند، زيرا اگر ايشان را اختيارى در اين كارها نبود هرگز خداوند آنان را در كارهايى كه نمىتوانستند كرد، عذاب نمىفرمود و اين آيه را دليل قول خود آوردند: «. . . فَمَنْ شٰاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شٰاءَ فَلْيَكْفُرْ. . .» كهف/29.
يعنى هر كه بخواهد ايمان مىآورد و هر كه بخواهد كافر مىگردد.
التنبيه و الرّد، ص 164-165.
مفوضيه يا مفوضه
پنداشتند كه: خداى تعالى حضرت محمد (ص) را بيافريد و تدبير عالم را به وى واگذار كرد و اوست كه روزيهاى مردم را بداد و رسولان را برانگيخت.
دستۀ ديگر از مفوضه كه از «غلات» شيعهاند گويند: خداوند امور عالم را به