آنان مىپنداشتند كه نسبشان به معن بن زائده مىرسد-: دروزيه
معيه
از فرق «كراميه» كه صواكيه و ذميه و معيه از آن طايفه بودند و مىگفتند: اگر خداوند از گناهان كبيره يك تن درگذرد لازم آيد كه از گناهان كبيرۀ ديگران نيز درگذرد. در رسالۀ «معرفة المذاهب» آمده كه: معيه گويند: خلق را قدرت است لكن با فعل، يعنى قدرت و فعل هر دو بنده را است.
البدء و التاريخ، ج 5-ص 145.
معرفة المذاهب، ص 11.
مغيريه
پيروان مغيرة بن سعيد عجلى كوفى مكنّى به ابو عبد اللّه بودند كه در سال 119 هجرى كشته شد.
آنان بعد از حضرت سجاد (ع) و امام محمد باقر (ع) ، مغيره را امام مىدانستند و منتظر ظهور وى بودند.
او دعوى پيغمبرى كرد و گفت: داناى به اسم اعظم است.
همچنين گفت كه: پروردگارش شبيه به مردى از نور است و داراى اندام و قلب است و اندامهاى او بصورت حرف هجا مىباشد، الف بمانند گامهاى او و عين چون چشم وى و ها را به فرج او تشبيه كرد.
مغيره از مجسمه بوده و بين الحاد و تجسيم جمع كرد او ابو بكر و عمر و عثمان و ديگر صحابۀ رسول (ص) خدا را كافر مىدانست و گفت: اگر على (ع) مىخواست مىتوانست عاد و ثمود را زنده كند.
وى گفت: خداى تعالى هنگام آفريدن عالم، اسم اعظم خود را اعمال كرد آن اسم پريد و بر تاج او قرار گرفت پس از آن به انگشت خويش اعمال بندگان را از طاعات و معاصى بنوشت و چون گناهان آنان را فزون يافت عرقى در وى پديد آمد و از عرق خداوند دو دريا تشكيل گشت يكى درياى نمك و شور، و ديگرى درياى شيرين و گوارا، سپس بدان دريا بنگريست و سايۀ خود را بديد، پس چون خواست سايه خويشتن را بگيرد آن سايه بپريد، خداوند دو چشم آن سايه را بر كند، پس سايه خود را از ميان برد.
از دو چشم او خورشيد و آسمان را بيافريد و از درياى شور كافران و از درياى شيرين مؤمنان را خلق كرد.
مغيره نوشيدن آب فرات و هر نهر يا چشمه يا چاهى را كه در آن نجاست بيفتد