بيافريد و بدوانيد تا عرق كرد پس خود را از آن عرق بيافريد.
عروه از عبد اللّه بن عمرو بن عاص روايت كرد كه گفت: خداى تعالى ملائكه را از موى سينه و دستهاى خود بيافريد.
قرطى از عمر بن عبد العزيز روايت كند كه: چون خداى از حساب خلق فارغ شود با جماعتى از ملائكه برود و بر اهل بهشت سلام كند و گويند: اين سلام آن بود كه خداوند در قرآن فرمود: «سَلاٰمٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ.» سورۀ ياسين/آيه 58.
ابو هريره از رسول خدا روايت كرده و گفت: چون پيغمبر (ص) قرآن مىخواند و به آيۀ أَنَّ اللّٰهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ، مىرسيد دستها بر چشم و گوشها مىنهاد صاحب «تبصرة- العوام» گويد: بدان كه اصل تشبيه از يحيى بن معين و احمد بن حنبل و سفيان ثورى و اسحاق بن راهويه و داوود اصفهانى و هشام بن الحكم برخاست و مشبهان در اعتقاد يك فرقت باشند و در شرعيات هفت فرقت: اوّل-قومى از كراميّان كه ايشان در فروع شرع مذهب ابو حنيفه دارند.
دوّم-بعضى از اصحاب مالك.
سوم-بعضى از اصحاب شافعى.
چهارم-جمله اصحاب سفيان ثورى.
پنجم-جمله اصحاب اسحاق بن راهويه. ششم-جمله اصحاب احمد بن حنبل.
هفتم-اكثر كراميّان كه در اصل و فروع مذهب ابو عبد اللّه كرّام دارند.
بغدادى مىنويسد: مشبهه بر دو دستهاند: دستهاى كه ذات خداوند را به ذاتى جز او مانند كنند و گروهى ديگر كه صفات او را به صفات غير او تشبيه كنند.
«سبائيه» حضرت على (ع) را به خداوند تشبيه كردند و گفتند: او خداست.
«مغيريه» كه پيروان مغيرة بن سعيد عجلى بودند گفتند كه: پروردگارشان داراى اعضايى به صورت حروف هجاست.
برخى از مجسّمه گفتند: خداى تعالى جسم است ولى مانند ديگر اجسام نيست و شيء است و مانند و مثل ديگر اشيا نيست و نفس است و مانند ديگر نفسها نيست و عالم است و مانند ديگر عالمان نيست.
مجسّمه و مشبهه تقريبا يك فرقهاند و اعتقاداتشان به هم نزديك است زيرا ايشان در توحيد خالق قايل به تشبيه به خلق شدند.