در لشكر عرب خدمت مىكرد و تيسفون بدون خونريزى بسيار، با نصايح او به ايرانيان، و بر حذر داشتن ايشان از مقاومت فتح شد.
وى از طرف عمر خليفه ثانى به فرمانروايى آن شهر قديمى تاريخى منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزديكى طاق كسرى به خاك سپرده شد، مرگ وى در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجرى اتفاق افتاد.
آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاك است و سلطان مراد چهارم عثمانى (1623 -1640 م) آن را تجديد بنا كرد. سپس اين بنا در سال 1322 هجرى (1904 م) نوسازى شد.
گويند كه: سلمان در زمان حيات خويش با اين كه حكومت مداين را داشت از مستمرى و عطاى دولتى خويش بهرهمند نمىشد، و آن را به درويشان و تنگدستان مىداد و از خوص يعنى برگ خرما جامهاى بر تن داشت و با نان جو سد جوع مىكرد.
بخارى و مسلم در صحاح خود شصت حديث را از او روايت كردهاند.
ابن بابويه قمىّ نيز كتابى به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است.
كشّى مىنويسد: سلمان از بيعت با ابو بكر سرباز زد و از سه تنى بود كه پس از رحلت رسول خدا (ص) مرتد نشدند و از سه تنى بود كه سرهاى خود را بتراشيدند و از سه تنى بود كه از بهشت بر ايشان تحفه نازل شد و از چهار تنى بود كه خداوند رسول (ص) خود را با دوستى با ايشان امر كرد، او اسم اعظم مىدانست و پيغمبر (ص) به او فرمود كه على (ع) را امير المؤمنين بداند.
فرق منسوب به سلمان:
از آغاز قرن دوم هجرى نزديكى سلمان به خاندان پيغمبر و ايرانى بودن او بسيارى از غلاة شيعه را مجذوب ساخت، كيسانيه قديمىترين فرقهاى بودند كه به سلمان فارسى ارادت مىورزيدند.
حتى بعضى از اين فرق آيه: و لقد نعلم انّهم يقولون انما يعلّمه بشر» يعنى: بعضى از ايشان مىگويند كه: همانا به حضرت محمد (ص) بشرى كه مقصودشان سلمان بوده است تعليم مىدهد را كه در دنبال آن آيه چنين آمده است: «. . . لِسٰانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هٰذٰا لِسٰانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ» . نحل/103. يعنى: زبان كسى را كه بسوى او گرائيديد عجمى است، حال آن كه قرآن زبان عربى شيواست، سلمان پنداشتهاند.
امّا اين غلاة ندانستند و منظور از بشر در اين آيه را سلمان پنداشتهاند غافل از اين كه سورۀ نحل مكّى است و سلمان در مدينه آزاد شد و به اسلام مشرف گشت و منظور از بشر مردى نصرانى است كه ظاهرا