محمد بن عبد الرحمن در ثاثا نزديك قناذى (در جنوب شرقى فجوج) از اعمال مراكش تولد يافت و در سجلماسه تحصيل علم كرد و بفرمان پادشاه مراكش به تهمت جادوگرى از فاس رانده شد و به (تافيلالت) گريخت و به فرقۀ شاذليه در آمد و به حج رفت و پس از بازگشت در قناذى كه مركز آن طايفه بود زاويهاى (خانقاه) بنا كرد و چندين چاه آب، حفر نمود.
چندى بعد شهرت كرامات او در شمال افريقا زبان زد مردم شد و گروهى از دزدان و راهزنان نيز به وى گرويدند.
دائرة المعارف الاسلاميه، ج 10، ص 477- 478.
زيديه
از فرق معروف شيعه و پيرو زيد بن على بن حسين بن على هستند (79-122) كه معروف به زيد شهيد است.
جاحظ مىنويسد: او از خطباى بنى هاشم بود و ابو حنيفه گويد: من فقيهتر و حاضرجوابتر و خوشبيانتر از او نديدم، ظاهرا ابو حنيفه در نزد او تلمّذ كرده باشد.
زيد در كوفه اقامت داشت و از شاگردان واصل بن عطا الغزّال پيشواى «معتزله» بود، از اين جهت پس از وى زيديه پيرو اهل اعتزال شدند و مكتب «معتزله» را پذيرفتند، سپس زيد از كوفه به شام رفت و در رصافه در مجلس هشام بن عبد الملك حاضر شد و با او مكابره نمود، و هشام او را به زندان افكند و پنج ماه در زندان بماند.
بعد از آن به مدينه و عراق بازگشت و گروهى از كوفيان او را به خروج بر امويان برانگيختند و در سال 120 هجرى چهل هزار تن از مردم كوفه كه بيشتر ايشان خوارج و پيروان على بن أبي طالب بودند با وى بيعت كردند.
او مردم را دعوت به «كتاب» و «سنت» و جهاد با ستمگران و حمايت از محرومان و اعطاى به مستضعفان مىكرد، و دربارۀ فيء (غنايم جنگى) مىگفت: بايد به عدالت قسمت شود و در ردّ مظالم اصرار فراوان داشت.
هنگام خروج وى، يوسف بن عمر ثقفى فرمانرواى عراقين بود. وى دعوت خود را نخست بيش از يك سال در مخفيگاههايى با پيروان خويش در ميان مىنهاد و چون گروهى را طرفدار خود يافت خروج كرد.
در آن زمان يوسف بن عمر ثقفى در حيره بود. جانشين او حكم بن صلت وى را از قيام زيد آگاه كرد، يوسف به حكم نوشت كه آن قيام را فورا سركوب كن.