مىشود كه مغبون نگردد.همچنين بايد دقّت و تفتيش كند از افعال نفس،و بر آن تنگ بگيرد و از حيله و مكر آن احتياط كند،زيرا كه:آن مكارهاى است كه خدعه مىكند و مشتبه مىنمايد.
پس بايد جواب صحيح از جميع كردار و گفتار آن مطالبه كند و خود به حساب خود برسد پيش از آنكه در صحراى قيامت ديگرى به حساب او برسد.و بايد هيچ چيز را مهمل نگذارد.و حساب جميع آنچه گفته و كرده و ديده و شنيده از نگاه كردن و نشستن و برخاستن و خوردن و خوابيدن و آشاميدن،حتّى از سكوت آن سؤال كند،كه چرا ساكت شد،و از افكار و خواطر قلبيّه و صفات و اخلاق.پس اگر از عهده جواب جميع برآمد به نحوى كه از حقّ تجاوز نكرده باشد و چيزى از واجبات را ترك نكرده باشد و مرتكب معصيتى نشده باشد،از حساب آن روز فارغ است.و هيچ چيز باقى ندارد.و اگر در چيزى كوتاهى كرده و از جواب صحيح آن عاجز ماند آن را در دل خود ثبت نمايد همچنان كه تاجر باقى شريك را در دفتر حساب خود ثبت مىكند و بعد از ثبت آن،در مقام«معاتبه» [1] و مطالبه غرامت آن برآيد.
چهارم معاتبه و استيفاست:و آن آخر اعمال مرابطه است و عبارت از آن است كه:بعد از آنكه در آخر روز،حساب نفس خود را رسيد و آن را خيانتكار و مقصّر يافت،سزاوار نيست كه مسامحه كند و آن را مهمل گذارد،زيرا اين باعث جرأت نفس مىشود و معتاد به خيانت و تقصير مىگردد.و بعد از آن بازداشتن آن در نهايت صعوبت مىشود.پس بايد ابتدا در مقام عتاب نفس برآيد و بگويد:أف بر تو اى نفس خبيث.
به غفلت تابه كى عمرى چنين تنگ به منزل كى رسى پائى چنين لنگ آخر اى دشمن خود و من!مرا هلاك ساختى و به ورطه شقاوت انداختى،عن قريب است كه:در دركات جحيم با شيطان رجيم معذّب به عذاب اليم خواهى بود.اى نفس امّاره خبيثه!بىشرمى تا كى!و بىحيايى تا چند!جهل و غفلت تا كجا!حمق و سفاهت تا چه حد!پيش روى تو بهشت و دوزخ آماده است و ناچار يكى از اينها منزل تو خواهد بود و نمىدانى كدام است.تو را با خنده و شادى چكار،و با لهو و بازى چه افتاده است.
نمىبينى كه ناگاه مرگ،بىخبر مىرسد و تا مىنگرى فرصت از دست رفته است.واى بر تو اى نفس خبيث!پس واى بر تو!مىدانى كه خداوند عليم بر امور تو مطّلع و آگاه است و با وجود اين،در حضور او جرأت بر عصيان او مىكنى؟!و اگر چنين مىدانى كه او تورا نمىبيند تو از زمرۀ كفّار،و دين اسلام را از تو ننگ و عار است.اى نفس منافق تو