عهدهايى را كه گرفته بود بكشد.و حساب جميع حركات و سكنات را از آن بجويد.
همچنان كه تاجر در آخر هر سالى با شركاى خود حساب مىكند.و اين امرى است كه بر هر كه معتقد روز حساب،و سالك راه آخرت باشد لازم است.
و در اخبار وارد شده است كه:«از براى عاقل بايد در شبانه روزى چهار وقت باشد.
يك وقت كه با پروردگار خود خلوت كند و راز گويد.و يك وقت كه در آن حساب نفس خود را كند.و يك وقت كه تفكّر در عجائب صنع پروردگار نمايد.و يك وقت كه مشغول تربيت بدن و اكل و شرب باشد». [1]
و از اين جهت بزرگان دين،و سلف صالحين،در محاسبه نفس خود نهايت سعى و اهتمام را داشتهاند،به نحوى كه اين را از جمله أمور واجبه خود مىشمردهاند.و در محاسبه با نفس خود از پادشاه خشمناك شديدتر،و از شريك لئيم بخيلتر و دقيقتر بودهاند.و چنين مىدانستند كه:كسى كه محاسبه نفس خود را دقيقتر از محاسبه شر يك،و عامل خود نكند از اهل تقوى و ورع نيست بلكه يا اعتقاد به روز حساب ندارد و يا احمق است،زيرا كه عاقلى كه:اعتقاد به شدايد عذاب آن روز و رسوايى و فضيحت و حيا و خجلت آن داشته باشد و بداند كه محاسبه نفس در دنيا آن را ساقط مىكند يا سبكتر مىسازد و چگونه آن را ترك مىنمايد!
كيفيت محاسبه نفس
مخفى نماند كه:كيفيّت محاسبه نفس،آن است كه:در وقتى كه آخر روز معيّن كرده بنشيند و نفس خود را مصوّر سازد و ابتدا محاسبه واجبات را از آن بجويد.پس اگر همه آنها را درست به جا آورده باشد او را دعا كند و شكر خدا به جا آورد و او را ترغيب بر مثل آن نمايد.و اگر چيزى از آنها را ترك نموده باشد از او قضاى آن را مطالبه كند و به وعده او فريب نخورد كه بسيار بد حساب است.و بايد دفعة او را بر قضا بدارد.و اگر نقصانى در آداب و شرايط آنها باشد تدارك آن را به نافله و امثال آن بكند.و بعد از آن،حساب معاصى آن را برسد كه اگر معصيتى مرتكب نشده باشد شكر خدا را كند و اگر مرتكب شده باشد در مقام نكوهش و عتاب نفس برآيد.و آن را به عذاب افكند و زجر كند و تلافى آن را از آن مطالبه كند.و همچنان كه در حساب دنيا دقّت مىكند و از حبّه و دينار و«قيراط»[2] و نفير و قطمير،تفتيش مىنمايد و باريك