گفت:چشم مرد دنيا دار را يا قناعت پر كند يا خاك گور و چون در اينها تأمل نمودى،ديده بگشا و در احوال مردمان نظرى كن و ببين:در سيرت و طريقه اعاظم افراد بنى آدم،و«اعزّه» [1]مخلوقات عالم،از:پيغمبران مرسل و اولياى كمّل و محرمان حرم عزت،و باريافتگان حرم خلوت قرب رب العزه،كه چگونه به قليلى از دنيا اكتفا نمودند و به قناعت گذرانيدند،و زايد از قدر ضرورت را نگاه نداشتند.
و نگاه كن به شيوۀ مشركين و كفار،از:«هنود» [2]و يهود و نصارى و اراذل افراد بشر، كه:چگونه در صدد جمع مال و تنعّم و التذاذ و زياد كردن مايه و املاك و«ضياع» [3]و «عقارند». [4]
و يقين مىدانم كه شك نخواهى كرد در اينكه:اقتدا به اعزّه خلايق،بهتر است از پيروى اراذل ايشان،بلكه هر كه اندك شعورى داشته باشد مىفهمد كه:كسى كه حريص بر لذتهاى دنيويه است و حرص بر اكل و شرب و جماع و وقاع دارد،از افق انسان خارج،و در خيل بهايم داخل است،زيرا كه:اينها از لوازم بهايم و چهارپايان است.و هر چند كسى در اينها به مرتبه اعلى برسد،لذت او بيشتر از چهارپايان نخواهد بود.و هيچ حريص شكم پرستى نيست مگر اينكه:گاو و خر،از آن بيشتر مىخورند.و هيچ حريص بر جماعتى نيست مگر آنكه خروس از آن بيشتر جماع مىكند.و خود ظاهر است كه از چنين صفتى چه اثرى خواهد ديد.
از خواب و خورش ثمر نيابى كاين در همه گاو خر بيابى و تأمل كن در عزت قناعت،و فراغ بال،و اطمينان خاطر قانع.و چون در اينها تأمل نمودى در معالجه آن بكوش.و طريقۀ آن،اين است كه:در امر معيشت خود ميانهروى و اقتصاد را پيشنهاد خود كنى.و راه مخارج را به قدر امكان سد كنى.و ملاحظه جزئى و كلى مخارج خود را بكنى.و هر چه ضرورى نيست و معيشت بدون آن ممكن است، از خود دور كنى،زيرا كه:با وجود كثرت مخارج،قناعت ممكن نيست.
پس اگر تنها و منفرد باشى،اكتفا كن به جامه سبكى.و قناعت كن به هر غذائى كه هم رسد.و نان خورش را كم بخور.و چون بخورى از يك نان خورش تجاوز مكن.و همچنين در ساير چيزهائى كه به آن احتياج است.و خود را بر اين بدار تا عادت كنى و