و فرمود كه:«بپرهيزيد از فتنه زنان.و اول فتنه بنى اسرائيل به واسطه زنان بود». [2]
مروى است كه:«شيطان گفت:زن،نصف لشكر من است،و آن از براى من تيرى است كه به هر جا مىافكنم خطا نمىشود.و زن محرم اسرار من،و رسول من است». [3]
زن و اژدها هر دو در خاك به جهان پاك ازين هر دو ناپاك به
عزيزان را كند كيد زنان خوار به كيد زن مبادا كس گرفتار و شك نيست كه اگر شهوت فرج نبودى زنان بر مردان تسلط نيافتندى.پس افراط در اين شهوت هلاك كنندۀ فرزند آدم است.هان،هان!تا مغرور نگردى به اينكه پيغمبر خدا زنان بسيار خواست.
كار پاكان را قياس از خود مگير گرچه باشد در نوشتن شير شير آشنايان ره عشق درين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده اگر تمام دنيا از آن او بودى لحظهاى دل او را مشغول نساختى،و ساعتى به فكر آن نپرداختى.چنان آتش شوق و محبت خدا در كانون سينه همايونش افروخته بود كه:اگر گاه گاهى آبى بر آن نريختى،دل او آتش گرفتى،و از آنجا سرايت به جسم مباركش كردى،و اجزاى وجود مسعودش را از هم پاشيدى.و جنبه تجردش چندان غالب بود كه اگر گاهى خار و خس ماديات به دامن او نياويختى يكباره از عالم ماديات گريختى، و طاير روحش به اوج عالم قدس پرواز نمودى.
به اين جهت،آن جناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ايشان مشغول ساختند كه في الجمله التفاتى به دنيا از براى او هميشه باشد و از كثرت استغراق در«لجه بحر» [4]شوق الهى منجر به مفارقت روح مقدسش نگردد.و به اين جهت بود كه:هرگاه كثرت استغراق،او را فرو گرفتى و از باده انس سرشار گشتى،دست مبارك بر ران عايشه مىزد و مىفرمود:
«كلّمينى يا حميرا اشغلينى يا حميرا»يعنى:«اى عايشه با من سخن گوى،و مرا مشغول دنيا كن». [5]
و به اين سبب بود كه بعضى از زوجات آن جناب،كه به تقدير رب الارباب به تزويج آن حضرت آمده بودند در نهايت شقاوت بودند تا به جهت كثرت شقاوت دنيويّه آنها