پس كسى كه طالب نجات خود باشد بايد در ابتداى كار،احتياط كند،كه به آخرش مبتلا نشود.و احمق طايفهاى هستند كه:با وجود اينكه شهوت ايشان قوى است باز در صدد تناول غذاها و معاجين مقوّيه باه هستند تا جماع بيشتر كنند.و ايشان مانند كسانى هستند كه مبتلا به چنگ سباع درنده شده باشند و در بعضى اوقات كه آن سباع از او غافل شوند حيلههايى كنند كه آنها را به هيجان و حمله آورد.و چگونه كسى كه از عقلا محسوب باشد چنين امرى مىكند و حال اينكه علاوه بر مفاسد دينيّه كه بر افراط در وقاع مترتب مىشود به تجربه رسيده كه هر كه منقاد اين شهوت گردد و به تهييج زنان و تجديد ايشان و خوردن غذاهاى مقويه و معاجين«مبهيه» [1]سعى در قوّت و هيجان شهوت نمايد البته لاغر و نحيف،و در اكثر اوقات مريض و ضعيف،و عمر او كوتاه است.
و بسا باشد كه:دماغ او مختل،و عقل او فاسد گردد.و اين شهوت را تشبيه كردهاند:
به عامل ظالمى كه پادشاه او را«مطلق العنان» [2]كند،و او را از ظلم كردن منع نكند.و او به تدريج اموال رعايا را بگيرد تا ايشان را مستأصل كند،و به فقر و فاقه مبتلا سازد.و به يكباره همه ايشان هلاك شوند،يا از مملكت پادشاه متفرق شده مملكت را ويران گذارند.
پس هرگاه پادشاه عقل،قوه شهويه را بر مملكت بدن مسلط سازد و آن را بر حد اعتدال ندارد جميع مواد صالحه،كه از غذا هم مىرسد و بايد به جميع اعضا منقسم گردد،و بدل ما يتحلّل شود،به مصرف خود مىرساند و همه را منى مىكند،و ساير اعضا بىغذا مىماند،و به تدريج ضعيف مىگردند،و به زودى اجزاى ملك بدن از هم مىپاشد.
و چون آفات اين شهوت،خارج از حد احصا،و باعث هلاكت دين و دنيا است، اخبار بسيار در مذمت آن وارد شده. [3]
حتى آنكه در بعضى از روايات رسيده كه:«چون ذكر مرد برخاست دو ثلث عقل او مىرود». [4]
و در تفسير قول خداى-تعالى-: «وَ مِنْ شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ » وارد شده كه يعنى:از شر ذكر،هرگاه برخيزد يا داخل شود. [5]
و حضرت رسول-صلّى اللّه عليه و آله-فرمود كه:«خدا هيچ پيغمبرى از گذشتگان را برنينگيخت مگر آنكه شيطان اميد داشت كه او را به مهلكۀ زنان افكند و هلاك سازد.و