ايشان.و غالب آن است كه:ظلم و تعدّى بر مسلمين،و مقهور كردن ايشان و امثال آن به سبب اين صفت مىشود.و شكى نيست كه اينها همه از مهلكات عظيمه هستند.
و از اين جهت حضرت پيغمبر-صلّى اللّه عليه و آله-فرمود كه:«عقوبت بغى،زودتر از عقوبت هر بدى ديگر به او مىرسد». [1]
و حضرت امير المؤمنين-عليه السّلام-فرمودند كه:«اى مردمان،به درستى كه بغى، مىكشد اصحاب خود را به آتش،و اول كسى كه بر خدا بغى و گردنكشى كرد«عنّاق»، دختر آدم بود.و اول كسى كه خدا او را كشت عنّاق بود،و مكان نشستن او يك جريب در يك جريب بود،و از براى او بيست انگشت بود كه هر انگشتى دو ناخن داشت مانند دو غربال،پس خدا بر او مسلّط كرد شيرى را كه به قدر فيل بود،و گرگى كه به قدر شتر بود و بازى كه به قدر استر بود و او را كشتند.به درستى كه خدا جباّران را كشت در حالتى كه در بهترين حالاتشان بودند و در نهايت امن و آرام قرار داشتند». [2]
و علاج اين صفت،آن است كه:بدى آن را ملاحظه كند.و آنچه در مدح ضدّ آن، كه صفت تسليم و انقياد است از براى كسانى كه اطاعتشان واجب است رسيده مطالعه نمايد.و آيات و اخبارى را كه در وجوب اطاعت خدا و پيغمبر و ائمه و اولو الامر، مىباشند و همينطور غير ايشان،از:علما و فقهائى كه در زمان غيبت امام،نايبان اويند متذكر شود و خود را خواهى نخواهى بر اطاعت آنانى كه اطاعتشان واجب است بدارد، و از براى ايشان قولا و فعلا خضوع و خشوع كند تا ملكۀ او گردد.
صفت هيجدهم:خودستايى
و آن عبارت از اين است كه:آدمى در مقام اثبات كمال و نفى نقص از خود برآيد.
و اين از نتايج عجب است.و قبح آن ظاهر و مبيّن است،زيرا كه:هر كه حقيقت خود را شناخت و به قصور و نقصانى كه لازم ذات انسانى است برخورد،ديگر زبان به مدح خود نمىگشايد.علاوه بر اينكه اين امرى است در نظر همه مردم قبيح،و هر كه خودستائى نمايد در نظرها بىوقع و بىمقدار و پست و بىاعتبار مىگردد.
و از اين جهت امير المؤمنين-عليه السّلام-فرمود كه:«تزكيه المرء لنفسه قبيحة» يعنى:«ستايش مرد،خود را قبيح است».
و آنچه گذشت در بيان حقارت انسان و پستى او كافى است از براى بيان قبح خودستائى.پس سزاوار از براى هر كس آن است كه:از اين صفت قبيحه كناره كند،و