و آن مباهات كردن است به زبان به واسطه چيزى كه آن را كمال خود توهّم كند.و فى الحقيقه اين نيز بعضى از اقسام تكبّر است.پس آنچه دلالت بر مذمّت تكبر مىكند دلالت بر مذمّت آن نيز مىكند.و آنچه به آن،علاج تكبّر مىشود،علاج آن نيز مىشود.و آن نيز مانند تكبّر،ناشى از محض جهل و سفاهت است.
و حضرت سيّد السّاجدين-عليه السّلام-فرموده است:«عجب از متكبّر افتخار كننده،كه ديروز نطفه بود و فردا مردارى مىشود». [1]
و از حضرت امام محمد باقر-عليه السّلام-مروى است كه:«در روز فتح مكّه حضرت پيغمبر-صلّى اللّه عليه و آله-بر بالاى منبر آمد و فرمود:اى مردمان!به درستى كه خداى-تعالى-نخوت جاهليّت،و تفاخر كردن به پدران را از شما برداشت، آگاه باشيد كه شما همه از آدم هستيد و آدم از خاك است،به درستى كه بهترين بنده خدا بندهاى است كه تقوى را شعار خود سازد». [2]
منقول است كه:«روزى قريش تفاخر بر يكديگر مىكردند و سلمان در آنجا حاضر بود،گفت:اما من خلق شدهام از نطفهاى نجس،و مردار گنديده خواهم شد پس به نزد ميزان اعمال خواهم رفت اگر ترازوى عملم سنگين باشد من كريم خواهم بود و اگر سبك باشد لئيم خواهم بود». [3]
و ضد اين صفت،آن است كه:به زبان و قول،خود را حقير شمارى و ديگران را بر خود ترجيح دهى.
صفت هفدهم:بغى و سركشى و علاج آن
كه عبارت است از:گردن كشى و سركشى از فرمان كسى كه اطاعت او لازم است.و اين بدترين نوع از انواع كبر است،زيرا كه اطاعت نكردن كسى كه اطاعت او لازم است، مانند:پيغمبران و اوصياى ايشان،منجر به كفر مىشود.و بيشتر طوايف كفّار به اين جهت بر كفر باقى ماندند و هلاك شدند،چون:يهود و نصارى و كفّار قريش و غير
[1] در نهج البلاغه فيض الاسلام،حكمت 121 اين چنين آمده:«عجبت للمتكبر الذّى كان بالأمس نطفة، و يكون غدا جيفة».