امتحان تو مىترسيم و از ابتلاى تو ايمن نيستيم.پس خداوند جليل فرمود كه:هميشه چنين باشيد و از مكر من ايمن نگرديد» [1].
مروى است كه:«حضرت رسول-صلّى اللّه عليه و آله-و جبرئيل امين از خوف خدا گريستند،پس خدا به ايشان وحى فرستاد كه چرا مىگرييد و حال آنكه من شما را ايمن گردانيدم؟عرض كردند:كيست كه از آزمايش تو ايمن شود». [2]
گويا كه ايمن نشدن ايشان از اين راه بود كه ايمن نبودند از اينكه خدا فرمودند كه:
«من شما را ايمن كردم،از راه امتحان و آزمايش باشد،يا اگر خوف ايشان تسكين يابد معلوم شود كه ايشان از مكر ايمن گشتهاند و وفا به قول خود ننمودهاند».
همچنان كه چون إبراهيم خليل الرحمن-عليه السّلام-را در منجنيق گذاردند كه به آتش افكنند،گفت:«حسبى الله»يعنى:خدا كافى است مرا در هر حال و هيچ چيز ديگر را اعتنا ندارم.و چون اين ادعاى بزرگى بود پروردگار عالم او را آزمايش فرمود و جبرئيل-عليه السّلام-را فرستاد تا در هوا به او رسيده گفت:«اى إبراهيم!اگر حاجتى دارى بگو تا بر آرم».آن بزرگوار گفت:حاجت دارم اما نه به تو.گفت:به آنكه حاجت دارى بخواه و طلب كن.گفت:«علمه بحالى حسبى عن مقالى».يعنى:«با وجود علم او به حال من،احتياج به گفتن من نيست». [3]
زهى بزرگوار شخصى كه در چنين حالى به روح القدس التفات نكرد و ذات شريفش از بوته امتحان،تمام عيار برآمد و از اين جهت خداى-تعالى-فرمود:
« وَ إِبْرٰاهِيمَ الَّذِي وَفّٰى » [4]يعنى:و ابراهيمى كه به گفته خود وفا كرد و به غير من التفات و اعتنا نكرد».
پس بندۀ مؤمن بايد در هيچ حال از آزمايش و امتحان خدا غافل ننشيند همچنان كه ملائكه و انبياء،ايمن نبودند و مؤاخذه و عذاب الهى را فراموش نكند.
ابتلاها مىكند آه الغياث اى ذكور از ابتلاهايش اناث
گر تو نقدى يافتى نگشا دهان هست در ره سنگهاى امتحان و از خوف آزمايش و مكر الله بودى كه موسى بن عمران چون ملاحظه سحر سحره را نمود اندكى در باطن ترسيد،چنانكه خداى-تعالى-خبر داده كه:« فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسىٰ ». [5]