يافت مگر گاهى بر سبيل گذار و عبور،از راههاى خفيه داخل شود.
دوم:گشودن درهاى ملك كه اضداد صفات مذكوره است،از اخلاق فاضله و اوصاف شريفه،و ملازمت ورع و طاعت و مواظبت بر تقوى و عبادت.
سوم:اشتغال به ذكر خداوند منان در دل و زبان چون كه بعد از سد ابواب عظيمه شيطان،اگر چه سلطنت و تصرفات ظاهره از مملكت دل تمام مىشود و ليكن از راههاى پنهانى گاه گاه بر سبيل گذار و عبور از آنجا مىگذرد.و چنانچه به ياد خدا دفع آن را نكنى گاه باشد كه به تدريج راهى وسيع به جهت خود پيدا و در بعضى از زواياى دل مأوى و مسكن كند.و از براى ذكر خدا در دل و خود را بر آن داشتن اگر چه مدخليت بسيارى است در دفع خواطر و رفع وساوس،و ليكن هر گاه سد راه شيطان نشده باشد و اخلاق ذميمه و علايق دنيويه را از خود دفع نكرده باشد چندان فايدهاى بر آن مترتب نمىشود،بلكه هر چه به ياد خدا دفع آن مىشود زياده از آن داخل مىشود،مانند حوضى عظيم كه از نهرهاى عظيم آبى متعفّن داخل آن شود و با ظرفى،آب آن را بيرون ريزى،زيرا تا سد راه نكنى منع آب را نتوانى كرد و آنچه از ظرفى بيرون ريزى اضعاف آن از نهرها وارد مىشود تا حوض را از آب متعفن مملوّ سازد.
و شيطان را تشبيه كردهاند به سگى گرسنه،و صفات ذميمه را به غذاهاى سگ،از گوشت و نان و امثال آن،و ذكر خدا را به راندن سگ از دست و زبان.و مادامى كه غذا حاضر است سگ از دنبال تو دست بر نمىدارد و اگر به راندن قدمى پس رود باز بر مىگردد.
و همچنين شيطان شباهت به مرض دارد،و صفات رذيله چون اخلاط فاسده،و ذكر، مانند غذاهاى مقوّيه است و غذاهاى مقوّى وقتى بدن را نافع و مرض را دافع است كه از اخلاط پاك باشد.
پس فايده ذكر هنگامى ظاهر مىگردد كه دل از شوايب هوس و هوا پاك و از انوار ورع و تقوى تابناك باشد.همچنان كه خدا مىفرمايد:
«كسانى كه متقى و پرهيزكارند هرگاه برسد ايشان را وسوسهاى از شيطان هشيار و متذكر خدا مىشوند،پس به واسطه تذكر،ديده بصيرت ايشان بينا و از چنگ وساوس رها مىگردند».