نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 747
56- «بى نيازى» در غربت «وطن» است، و «نيازمندى» در وطن «غربت» است (زيرا
انسان بى نياز هركجا باشد، وسايل برايش فراهم و افراد دورش را مىگيرند، ولى
نيازمند، اقوام و بستگان نيز رهايش مىكنند).
57- قناعت مالى است كه هرگز تمام نمىشود.
شريف رضى رحمه الله مىگويد: اين كلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نقل
شده است.
58- مال و ثروت مادّه اصلى همه شهوات است.
59- كسى كه تو را بترساند (از چيزى كه خطرناك است)، همچون كسى است كه تو را
بشارت مىدهد (به چيزى كه مايه سرور و خوشحالى است).
60- زبان درندهاى است كه اگر رهايش كنى دندان مىگيرد.
61- زن عقربى است كه نيش زدن او شيرين است.
62- هنگامى كه تحيّتى به تو گويند، به صورتى بهتر از آن پاسخ گوى و هنگامى كه
هديهاى براى تو فرستند، آن را به بهتر از آن مقابله كن، ولى با اين حال فضيلت از
آن كسى است كه ابتدا كرده است!
63- شفاعت كننده بال و پر طلب كننده است.
64- اهل دنيا همچون سوارانى هستند كه آنها را مىبرند، و آنها در خوابند.
65- از دست دادن دوستان غربت است.
66- از دست رفتن حاجت بهتر از آن است كه از نااهل طلب كنى.
67- از بخشش كم، حيا مكن زيرا محروم ساختن، از آن هم كمتر است!
68- خويشتن دارى زينت فقر است و شكرگزارى زينت بى نيازى است.
69- وقتى آنچه را مى خواهى انجام نگيرد، اهميّت ندارد، هركس كه مىخواهى باش.
70- هميشه جاهل يا افراط گر و تجاوزكار، و يا كندرو و تفريط كننده است.
71- هنگامى كه عقل انسان كامل مىشود، سخنش كم مىشود.
72- روزگار بدنها را كهنه و آرزوها را نو مىكند، مرگ را نزديك
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 747