نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 427
دشمن مىدارد و به خشم مىآيد، امّا نه از روى ناراحتى و رنج و مشقّت، به هر
چه اراده كند مىفرمايد:
«باش، پس بلادرنگ موجود مىشود»، [1] امّا گفتن كلمه
«باش» نه صوتى است كه در گوشها نشيند و نه فريادى است كه شنيده شود، بلكه سخن خدا
همان كارى است كه ايجاد مىكند و پيش از او چيزى وجود نداشته و اگر بود خداى دوّمى
مىبود!
شايسته نيست گفته شود: پس از نبودن پيدايش يافته؛ چه اين كه در اين صورت صفات
نو پيدا شدگان بر او جريان مىيابد و بين او و حوادث تفاوتى نمانده و هيچ گونه
برترى بين او و مخلوقات نخواهد بود و درنتيجه صانع و مصنوع و آنكه از عدم به وجود
آمده با آن كه موجودات را از نيستى به هستى آورده يكسان گردند. مخلوقات را بدون
الگو و نمونهاى كه از غيرش گرفته باشد آفريد و در خلقت آنها از احدى استعانت
نجست. زمين را ايجاد فرمود و آن را نگهداشت بدون اين كه وى را مشغول سازد و آن را
در عين حركت و بىقرارى قرار بخشيده و آن را بدون هيچ ستون و پايهاى بر پا داشت
... و بى هيچ ستون و اركانى برافراشت و آن را از كژى و فرو ريختن نگاهداشت و از
سقوط و درهم شكافتن جلوگيرى كرد؛ ميخهايش را محكم، كوههايش پابرجا، چشمههايش را
جارى و درّههايش را ايجاد نمود، آنچه بنا كرده به سستى نگراييده و هر چه را
توانايى داده، ناتوان نگشته است. او با عظمت و سيطره خويش بر زمين مسلّط و با علم
و آگاهى خود از باطن و درون آن با خبر و به وسيله عزّت و جلالش بر هر چيز آن برترى
دارد، هيچ چيز آن از قلمرو قدرتش خارج نشود و هرگز از فرمانش سر نپيچد تا بتواند
بر او چيره گردد و هيچ شتابگرى از چنگ قدرتش نگريزد تا بر او پيشى گيرد و به هيچ
ثروتمندى نياز ندارد تا به او روزى دهد.
تمام كائنات در برابرش خاشع و فرمانبردارند و در قبال عظمتش ذليل و خوارند؛
هيچ جنبندهاى قدرت فرار از محيط و اقتدارش را ندارد، تا به جانب ديگرى روى آورد
كه از سود و زيان او در امان ماند؛ مانندى ندارد تا با او همتايى كند و شبيهى
برايش تصوّر نشود تا با او مساوى باشد. هموست كه اشيا را پس از هستى، نابود خواهد ساخت
(و بساط جهان را در هم مىپيچد) آن چنان كه وجودش همچون عدمش گردد. فناى جهان پس
از وجود، شگفت آورتر از ايجاد آن از عدم نيست؛ چگونه غير از اين باشد در صورتى كه
اگر همه موجودات زنده جهان اعمّ از پرندگان، چهارپايان و آن گروه از آنها كه
شبانگاه به جايگاهشان بر مىگردند و همانها كه (در بيابان) مشغول چرا هستند و
تمامى انواع گوناگون آنها، هم آنها كه كم هوشند و هم آنها كه زير كند، (اگر همه
آنها) گرد آيند، هرگز بر ايجاد پشهاى از عدم، توانايى ندارند