نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 159
و چشمى بينا بخشيد، تا درك كند و عبرت گيرد و از بديها بپرهيزد، تا به حدّ
كمال رسيد، و بر پاى خود ايستاد ... آغاز به تكبّر كرد، رو گردانيد و بى پروا در
بيراهه گام نهاد.
هوا و هوس را از اعماق وجود خود بيرون مىكشد، و براى بدست آوردن خواستههاى
دل و لذّت بىحساب در دنيا خود را به رنج مىافكند، هرگز نمىپندارد مصيبتى برايش
پيش مىآيد.
پرهيز و خشوعى ندارد، در حال فتنه و غرور بسر مىبرد، و در دل بدبختيها كمى
زندگى كرده، در حالى كه در برابر آنچه از دست داده بدل و عوضى بدست نياورده و
وظايف واجب خود را ترك نموده.
هنوز كوشش او در راه هوا و هوس و به دست آوردن آرزوهايش پايان نپذيرفته كه
ناراحتيهاى مرگ به او نزديك مىشود؛ روزها متحيّر و شبها در درون دردها و بيماريها
تا به صبح بيدار است، در ميان برادرى غمخوار و پدرى مهربان افتاده و صداى (همسرش)
به گريه بلند است. (و همسر يا مادرش) در كمال اضطراب و ناراحتى به سينه مىكوبد،
امّا او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار و ناله دردناك، و جان
دادن، و با حالت انتظارى رنج آور، دست به گريبان است، (و سرانجام جان مىسپارد).
سپس او را مأيوسانه در كفن مىپيچند و در حالى كه آرام و تسليم است بر
مىدارند و بر روى چوبهاى تابوت مىافكنند، خسته و كوفته و لاغر به سفر آخرت كه در
پيش دارد مىرود، دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش مىكشند و تا سر
منزل غربت و خانهاى كه هرگز از او نمىتوان ديدن كرد، و در وحشت و تنهايى بايد در
آن بسر برد، او را پيش مىبرند، (و در درون قبرش مىگذارند).
امّا هنگامى كه تشييع كنندگان و ناله سردهندگان برگردند، وى را در حفره گور
مىنشانند. او از ترس و تحيّر در سؤال و لغزش در امتحان، آهسته سخن مىگويد، و
بزرگترين بلا در آنجا آب سوزان، آتش دوزخ و برافروختگى شعلهها و نعره هاى آتش
است؛ نه لحظهاى مجازات او آرام مىگيرد كه استراحت كند، و نه آرامشى وجود دارد كه
از درد او بكاهد، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى است كه او را از اين
همه ناراحتى برهاند ... و نه خوابى كه اندوهش را برطرف سازد، ميان مجازاتهاى
گوناگون و كيفرهاى كشنده گرفتار است، از چنين سرنوشتى به خدا پناه مىبريم!
***
اى بندگان خدا! كجا هستند آنان كه در طول عمر از نعمت برخوردار بودند؟
كجايند آنها كه تعليم يافتند و درك كردند امّا مهلتشان دادند ولى آنها به لهو و
لعب پرداختند، و آنها را از آفات به دور داشتند، امّا آنان فراموش كردند؟ زمانى
طولانى به آنها مهلت، و عطاياى نيكو داده شد، و آنها را از كيفر دردناك برحذر
داشتند، و به نعمتهاى بزرگ وعده دادند؛ و از گناهانى كه انسان را در ورطه هلاكت
مىافكند و از عيبهايى كه باعث خشم خدا مىشود برحذر داشتند، (ولى آنها از تمام
اين امور پند نگرفتند).
اى دارندگان چشمها، گوشها، سلامت و متاع دنيا! هيچ راه گريز يا خلاص و
پناهگاه، و يا فرار، يا بازگشتى هست؟ يا نه؟ به كجا رو كرده و به كدام سو مىرويد؟
و به چه چيز مغرور مىشويد؟
نام کتاب : نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 159