نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 197
به عنوان مثال مرحوم علّامه بحرالعلوم رحمه الله ساليانى در مكّه مكرّمه زندگى
مىكرد، و بر اثر علم و دانش وافرى كه داشت سؤالات هر يك از مذاهب اسلامى را مطابق
مذهبشان جواب مىداد. سؤالات شيعيان را بر اساس فقه اهلبيت عليهم السلام، و
حنفيان را مطابق نظرات ابوحنيفه، و شافعيان را طبق فتواى شافعى، و مالكيان را با
استفاده از آراى مالك، و حنبليان را برگرفته از كتابهاى احمد حنبل پاسخ مىداد.
يكى از دوستان علّامه چنين نقل مىكند:
«سيّد، بسيار دست و دل باز بود. يك
روز نزد او رفتم تا از وى كمك بگيرم.
گفت: فعلًا دستم خالى است، مهلتى بده تا فرجى حاصل شود. هر روز جهت طواف خانه
خدا و نماز طواف به مسجدالحرام مشرّف مىشد، سپس به منزل برمىگشت و به سؤالات
مردم پاسخ مىداد. روزى پس از بازگشت از مسجدالحرام مشغول استراحت بود، كه خبر
دادند آقايى دم در حياط با شما كار دارد. از جا پريد و با سر و پاى برهنه به
استقبال او رفت، و با احترام وى را به داخل منزل دعوت كرد، و او را بالاى اطاق
نشاند، و به من فرمود: بيرون اطاق منتظر باش! نمىدانم چه سخنانى ميان آن آقا و
علّامه ردّ و بدل شد. امّا هنگامى كه آقا تشريف برد و علّامه با نهايت احترام وى
را بدرقه كرد، مرا صدا زد و گفت:
«اين حواله را بگير، و به مسجدالحرام
برو، در كنار كوه صفا تاجرى هست، حواله را به او بده، و هر چه داد بگير و اينجا
بياور»؛ حواله را گرفته و به آدرس مذكور مراجعه كردم، و حواله را به آن تاجر دادم.
تاجر حواله را گرفت و آن را بوسيد و بر روى سر نهاد. سپس گفت: «به تنهايى
نمىتوانى آنچه حواله شده را ببرى، برو كمك بياور». رفتم و كمك آوردم، تاجر
كيسههاى سنگينى از درهم و دينار تحويل داد، كه به اتّفاق آن شخص آنها را به منزل
علّامه بردم. روز بعد با خود گفتم: بروم ببينم اين تاجر كه بود؟ امّا هنگامى كه به
آن مكان مراجعه كردم، نه از تاجر خبرى بود و نه از آن مغازه اثرى! آنجا بود كه
متوجّه شدم اين كمكها
نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 197