نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 139
چاه زمزم
ابراهيم عليه السلام خداحافظى كرد و رفت. هاجر و اسماعيل عليهما السلام مختصر
آب و غذا را مصرف كردند. اكنون نه غذا دارند و نه آب، مادر شايد بتواند در مقابل
تشنگى و گرسنگى مقاومت كند، امّا تشنگى و گرسنگى طفل شيرخوارش را نمىتواند تحمّل
كند. در كنار كوه مروه ايستاده بود. سرابى در سمت كوه صفا توجّهش را به خود جلب
كرد، به اميد يافتن آب به سوى آن حركت كرد. امّا هنگامى كه به كوه صفا رسيد از آب
خبرى نبود. از آنجا نگاهى به سمت كوه مروه كرد، سرابى در آن سمت مشاهده نمود. به
سوى كوه مروه حركت كرد، وقتى به مروه رسيد خبرى از آب نبود. اين رفت و آمد هفت بار
تكرار شد (سعى صفا و مروه و ديگر برنامههاى حج، جنبه نمادين از تاريخ زندگى حضرت
ابراهيم عليه السلام و خانوادهاش دارد). هاجر نگران و نااميد به سمت كودك
شيرخوارش، كه او را در محلّ فعلى چاه زمزم رها كرده بود، حركت كرد. نزديكتر كه شد
شاهد جوشش آبى از زير پاى اسماعيل شيرخوار شد! باور نمىكرد. نكند اين هم سراب
باشد، جلوتر آمد، يقين پيدا كرد كه اين بار سراب نيست. فرزند شيرخوارش را سيراب
كرد، سپس خود آب نوشيد، و مقدارى خاك در اطراف آب ريخت تا آب در گودالى جمع شود و
چند روزى ذخيره داشته باشند، غافل از اين كه به لطف الهى قرار است اين چشمه همواره
بجوشد، و عامل آبادى مكّه گردد. در لغت عرب به جمع و جور كردن چيزى، هم «ضمّ»
مىگويند و هم «زم»، بنابراين آن چشمه «زمزم» نام گرفت.
با پديد آمدن آن چشمه، پرندگان (كه هر جا چشمهاى بيابند و آبى پيدا كنند به
آنجا مىروند) به سمت چاه زمزم حركت كرده، تا از آب آن استفاده كنند.
هنگامى كه قبيله جرهم- كه در صحراى عرفات بود- رفت و آمد پرندگان را به سمت
كعبه مشاهده كردند، مطمئن شدند كه آنجا آبى وجود دارد، از اينرو
نام کتاب : قهرمان توحيد، شرح و تفسير آيات مربوط به حضرت ابراهيم( ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 139