و اگر درك نمىكند
(يعنى نامعقول است)!، اصلًا قابل قبول نيست، زيرا هيچ انسانى زير بار
چيزهاى غير معقول نمىرود.
2-
گناهى از اين بزرگتر نيست كه انسانى خود را بدون چون و چرا در اختيار انسان
ديگرى- كه مثل خود اوست- بگذارد و مانند يك جماد، مطيع اراده و ميل او باشد و هيچ
ارادهاى از خود نداشته باشد.
اصولًا
پيامبران چه فضيلتى نسبت به ما دارند؟ و به كدام دليل، اين همه مقام را براى خود
قايلند؟ اگر كارهاى خارقالعادهاى انجام مىدهند، اشخاص ديگرى هم هستند كه چنين
مىكنند و ادعايى هم ندارند!
3-
استدلالهاى عقلى، آشكارا ما را با خدا آشنا مىسازند، نعمتهاى فراوان او را به
ما معرفى مىكنند، ما را به خضوع و شكر در برابر او وا مىدارند و از كفران و
ناسپاسى بر حذر مىدارند. اگر به اين فرمان عقل، گردن نهيم جزاى خير و گر نه
مستحقّ مجازات خواهيم بود. اگر سخن پيامبران مطابق اين حكم عقلى باشد، كارى انجام
ندادهاند و اگر با آن مخالفت كنند، بزرگترين دليل خلاف گويى، آنها همين است.