وقتى پادشاه از قصر خارج شد، آنها با گفتن «اللّه اكبر» توجّه پادشاه را به
خود جلب كردند. پادشاه كه جمله جديدى مىشنيد گفت: چه خبر است؟ «اللّه» كيست
«اكبر» به چه معناست؟ سپس آن دو نفر داستان را برايش گفتند. پادشاه دستور داد كه
هر يك از آنان را يكصد ضربه تازيانه بزنند و زندانى كنند، تا بعد به كار آنها
رسيدگى كند. ادامه ماجرا را از زبان قرآن مجيد پى مىگيريم:
شرح و تفسير
« «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ
جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»؛ و براى آنها
اصحاب شهر (انطاكيه) را مثال بزن، هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند». تا
توجّه به سرگذشت مردمى كه لجاجت و سرسختى كرده و دچار عذاب الهى شدند، مايه عبرت و
بيدارى آنان از خواب غفلت گردد». [1]
« «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا
فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُّرْسَلُونَ»؛ در آن زمان دو نفر (از رسولان خود) را به سوى آنها
فرستاديم، امّا آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند؛ پس براى تقويت آن دو، شخص سومى
فرستاديم؛ آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم». [2] حضرت مسيح عليه
السلام هنگامى كه متوجّه زندانى شدن فرستادگانش شد، نفر سومى را فرستاد تا به دو
فرستاده قبلى، در انجام مأموريتشان كمك كند.
« «قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا
أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَىْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ»؛ امّا آنان (در جواب) گفتند: شما جز بشرى همانند ما
نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مىگوييد». [3] اين آيه شريفه
بيانگر منطق سست و بى پايه