جواب: علما و مفسّران به اين سؤال دو جواب دادهاند:
اوّل اينكه: تاريخ انبيا درسهاى عبرت متعدّد و فراوانى دارد و قرآن مجيد از
زاويههاى مختلف به آن نگريسته و ما را به آن درسها رهنمون مىشود. به عنوان مثال
گاه از اين زاويه به داستان حضرت موسى عليه السلام نگاه مىشود كه چگونه آن حضرت
در دامان فرعون پرورش يافت، در حالى كه او براى نابودى موسى تمام فرزندان پسر بنى
اسرائيل را به قتل مىرساند و تنها دختران را زنده نگه مىداشت. آرى! اگر خداوند
اراده كند عليرغم قصد فرعون، قاتل او را در دامان خودش پرورش مىدهد. و گاه از اين
زاويه به داستان آن حضرت نگاه مىشود كه با جسارت، شجاعت، با دستى خالى و بدون
سپاه و لشكر در مقابل فرعونى كه ادعاى خدايى مىكرد و همه چيز در اختيار داشت، قد
علم كرد و شجاعانه دعوتش را ابلاغ نمود. و گاه از اين زاويه به داستان آن حضرت
نگاه مىشود كه با تكيه بر لطف و عنايت الهى جادوى تمام ساحران مصر را باطل كرد و
آنها را وادار به تسليم نمود. بنابراين داستان انبيا درسهاى مختلفى دارد و قرآن
مجيد از زواياى مختلف به آن پرداخته است، و در حقيقت اين امر تكرارى نيست، هر چند
در ظاهر تكرار شده است.
دوم اين كه: فصاحت و بلاغت اقتضا مىكند كه مطالب مهم تكرار گردد.
اين كه در سوره الرحمان آيه شريفه
«فَبِأَىِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» تكرار شده، بدان جهت است كه خداوند متعال در اين سوره نعمتهاى مختلف مادّى و
معنوى را بيان كرده و پس از ذكر هر نعمتى از انسان سؤال مىكند كه كدام نعمت از
نعمتهاى الهى را مىتواند انكار كند؟ نتيجه اين كه فلسفه تكرار، يا پرداختن به يك
موضوع از زواياى مختلف است، يا اهميّت آن موضوع سبب تكرار شده است.