« «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ
بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ
وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا
فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا
فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره و هميشه قيام به عدالت كنيد. براى خدا
گواهى دهيد، اگرچه به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكانتان بوده باشد! (چرا كه)
اگر او [/ كسى كه گواهى شما به زيان اوست] غنى يا فقير باشد، خداوند سزاوارتر است
كه از آنان حمايت كند. بنابراين، از هوا و هوس پيروى نكنيد، كه منحرف خواهيد شد! و
اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام
مىدهيد آگاه است».
در اينجا رابطه نسبى در تعارض با روابط معنوى و ارزشهاى الهى قرار گرفته و
خداوند دستور مىدهد كه از رابطه نسبى چشمپوشى كنيد و به عدالت و شهادت بر حق
بپردازيد كه نشانه ايمان است و اگر رابطه نسبى را مقدّم داشتيد و عليرغم اين كه در
اختلاف بين (مثلًا) پدرتان و يك فرد غريبه مىدانستيد حق با غريبه است و به نفع
پدرتان شهادت داديد، نشانه بىايمانى است.
2. در آخرين آيه سوره مجادله نيز مىخوانيم:
« «لَّا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ
الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ
أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِى
قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ
تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ
وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ
الْمُفْلِحُونَ»؛ هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز
دارند نمىيابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا
برادران يا خويشاوندانشان باشند؛ آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان
نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تأييد فرموده و آنها را در باغهايى بهشتى
وارد مىكند كه نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در