ب) گروه دوم اقليت ناهيان از منكر كه اكثريّت
گناهكار را موعظه و نصيحت مىكردند و مىگفتند خداوند شما را با چيزى كه دوست
داريد آزمايش مىكند، مراقب باشيد از اين امتحان سرافراز خارج شويد. هر چند اكثريت
گناهكار به توصيههاى ناهيان از منكر گوش نمىدادند امّا آنها خسته و مأيوس نشده
و به كار خود ادامه مىدادند.
البتّه اين درس عبرتى است براى همه ما كه با يك بار گفتن و اثر نكردن مأيوس
نشويم، بلكه آن را ادامه دهيم و مدامت داشته باشيم بالاخره تأثير خواهد كرد. حضرت
نوح عليه السلام در طول 950 سال پيامبرى خود موفّق شد تنها حدود 80 نفر را خداپرست
كند. [1] يعنى
براى موحّد كردن هر نفر تقريباً 12 سال زحمت كشيد! حال ما با يك بار نهى از منكر
كردن، حتّى نسبت به فرزندان و اعضاى خانواده نااميد و مأيوس مىشويم!
ج) گروه سوم بىطرف بودند. آنها به ناهيان از
منكر مىگفتند: چرا خودتان را به زحمت مىاندازيد؟ آنها را رها كنيد، ما را در يك
قبر كه نمىگذارند! عيسى به دين خود موسى به دين خود! چرا سرى كه درد نمىكند
دستمال مىبنديد! امّا ناهيان از منكر در پاسخ آنها مىگفتند: اين كار ما دو فايده
دارد: نخست اين كه ما به فريضه نهى از منكر كه از واجبات مهم است عمل كردهايم، و
فرداى قيامت مؤاخذه نخواهيم شد. ديگر اين كه شايد متنبّه شوند و دست از كار خلاف
خويش بردارند.
مدّتى گذشت و عذاب الهى نازل شد. خداوند متعال در آيه 165 سوره اعراف
مىفرمايد: