با توجه به
دو نكته كه در تفسير قرطبى و تفسير فى ضلال آمده، اهميت اين مطلب روشن مىشود.
نخست اينكه خوارق عادات جسمانى بيشتر براى كسانى است كه گرفتار مسائل حسى هستند و
اين مطلب متناسب با دوران آغاز انديشههاى بشرى است؛ و امّا چنين معجزه روحانى كه
جنبه معنوى دارد، هماهنگ با دوران شكوفائى دانش بشرى است؛ و ديگر اينكه معجزات و
خارق عادات انبياء مانند معجزه موسى و عيسى غالباً با برچسب سحر مورد مخالفت قرار
مىگرفت، در حالى كه اعجازى كه از جنس كلام است، از الفاظى تشكيل شده كه همه
افرادى كه اهل آن زبان هستند قدرت بر آن دارند. [1]
***
نتيجه اين شد كه قرآن مجيد حداقل در هفت آيه از
سورههاى مختلف، قرآن را به عنوان يك معجزه بزرگ الهى قلمداد كرده و منكران را به
طرق مختلف مورد تحدى قرار مىدهد؛ و مىدانيم هرگاه كسى خارق عادتى انجام داد و
همگان را به معارضه دعوت كرد و از آن عاجز ماندند دليل بر اعجاز آن است.
به عبارت
ديگر قرآن در تعبيرات خود، به آنها گوشزد مىكند كه اگر معتقديد اين آيات ساخته
مغز بشر است و شما هم بشريد و مغز داريد و قدرت فكر داريد و گويندگان و سخن سرايان
و نكته سنجان در ميان شما كم نيستند؛ اگر در اين ادعا صادق هستيد شما هم آياتى
همانند اين آيات بياوريد؛ و با انواع عبارات
[1]. تفسير فى ضلال، جلد 6، صفحه 422 و تفسير
قرطبى، جلد 7، صفحه 5071 (ذيل آيات مورد بحث).