همين توصيف درباره
ادريس [2] و يوسف [3]
نيز آمده است.
قابل توجه
اينكه در آيه مورد بحث توصيف به «صداقت» قبل از توصيف به «نبوّت» است (صديقا
نبيا). اين نشان مىدهد كه پايه اصلى نبوّت بر صدق و راستى نهاده شده است، مخصوصاً
با توجه به اينكه «صديق»[4]
صيغه مبالغه از صدق و به معناى كسى است كه بسيار راستگو باشد، يا كسى
كه هرگز دروغ نمىگويد و اعمالش، سخنان او را تصديق مىنمايد؛ بنابراين زمينه
شايستگى براى پذيرش نبوّت كه در همه حاملان وحى الهى وجود داشته، همين «صدق و
راستگويى كامل» است كه فرمان خدا را بىكم و كاست به بندگان برساند.
البتّه مردم
مىتوانند با توجه به سابقه زندگى پيامبر به وجود اين ويژگى در او پى برند، همان
گونه كه مردم مصر يوسف عليه السلام را به عنوان «صديق» شناخته بودند، و به او چنين
خطاب مىكردند: «يُوسُفُ ايُّهَا الصِّدِّيِقُ» «يوسف! اى
بسيار راستگو! ...»
***
2- پايبند بودن به وعدهها و پيمانها
در دوّمين
آيه، باز سخن از صدق و راستى است، اما نه در گفتار بلكه در وعدهها و پيمانها، و
جالب اينكه؛ اين ويژگى را نيز قبل از توصيف به رسالت و نبوّت قرار