ضرورت چندانى
ندارد، ولى به هر حال مفيد است، مضايقه ننموده است.
مثلًا اگر
پرندگان را براى پرواز آفريده، نه تنها بال قوى كه سبب قدرت بر پرواز است به آنها
داده؛ بلكه اندام آنها را از هر نظر طورى آفريده كه اين پرواز را كاملًا سهل و
ساده و آسان كند.
و اگر چشم را
براى مشاهده مناظر مختلف به انسان داده، علاوه بر اعضاى ضرورى كه بدون آن ديدن
ممكن نيست، بسيارى از وسائل تكميلى نيز در اختيار آن گذارده؛ مثلًا به چشمها مژه
داده كه از ورود گرد و غبار جلوگيرى كند، و در سطح پلكها غدههاى چربى آفريده، تا
لبه آنها دائماً نرم باشد، و چشمها را به غدههاى اشك مجهز ساخته، تا سطح چشم
دائماً مرطوب باشد و حركت پلكها كمترين ناراحتى ايجاد نكند، ابروها را براى تكميل
كار چشم و جلوگيرى از نزول عرق پيشانى همچون سدّى در بالاى چشم ايجاد كرده، و
عضلاتى در اختيار كره چشم گذارده كه آن را در تمام جهات ششگانه به حركت در
مىآورد.
از اين
نمونهها در تمام جهان آفرينش فراوان به چشم مىخورد.
حال اين سؤال
پيش مىآيد كه آيا آفريدگارى كه در عالم «تكوين» (آفرينش) اين اندازه وسائل پيشرفت
و تكامل را در اختيار هر موجودى نهاده، ممكن است موضوع فرستادن انبياء را كه مطابق
توضيحات گذشته، مهمترين نقش را در تكامل نوع بشر و اهداف حيات او در جنبههاى
مادى و معنوى دارد ناديده گرفته باشد؛ و جامعه انسانى را از اين موهبت بزرگ محروم
سازد؟!
شيخ الرييس
ابو على سينا در كتاب شفا با عبارت كوتاه و تشبيه جالبى به اين حقيقت اشاره كرده،
چنين و مىگويد: