بايدها و
نبايدها را با عقلش درك مىكند؛ ولى هميشه وسوسههايى در اين ادراكات عقلى نهفته
است، مخصوصاً نق زدنهاى سوفسطايىها يا گروههاى منكر حسن و قبح عقلى و مانند
آنها در بعضى افكار، تزلزل ايجاد مىنمايد و آنها را نسبت به همين ادراكات ضرورى و
مستقلّات عقلى نيز بدبين مىسازد.
اينجا است
كه لطف خدا ايجاب مىكند، پيامبرانى ارسال كند تا ضمن دعوت به سوى خدا، بر اين
ادراكات عقلى نيز صحه بگذارند، و يا فتنههاى واقعى خرد انسانى را با بيان خود كه
از وحى آسمانى سرچشمه مىگيرد تأييد و تأكيد كنند، و دست وسوسهگران را از دامان
اين ادراكات كوتاه سازند.
اين چيزى است
كه قرآن از آن تعبير به «تذكر» (يادآورى) كرده است.
در آيه مورد
بحث مىفرمايد: «اين (قرآن،) پيام (و ابلاغى) براى (عموم) مردم است؛ تا همه بوسيله
آن انذار شوند، و بدانيد او خداى يكتا است؛ و تا صاحبان مغز (و انديشه) پند
گيرند».» هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ وَ لِيَعْلَمُوا
انَّمَا هُوَ الهٌ وَاحِدٌ وَ لِيَذَّكَّرَ اولُوا الْالْبَابِ[1]
تعبير به
«ذكر» در آيات قرآن، بسيار فراوان است؛ از جمله پنجاه و دوبار اين تعبير
در آيات مختلف آمده؛ كه در بسيارى از موارد، اشاره به قرآن مجيد مىباشد.
تعبير به
«ذَكِّرْ» (به صورت فعل امر و خطاب به پيامبر) در شش مورد آمده است، و تعبير
به «يتذكّر» در هشت مورد و
«تذكّرون» هفده مورد، و «يتذكّرون»
هفت مورد، و همچنين ساير مشتقات اين ماده در آيات قرآن فراوان به كار رفته است، كه
همگى نشان مىدهد لااقل بخش مهمّى از تعليمات انبياء جنبه يادآورى دارد.
از كلمات
بعضى از ارباب لغت استفاده مىشود كه «ذكر»
به معناى علم و آگاهى نيست؛ بلكه به معناى «تجديد اطّلاع بر چيزى» است؛ راغب در
مفردات بعد از آن كه «ذكر» را با «حفظ» مقايسه مىكند، مىگويد: «تفاوت اين دو در
اين است كه،