«سليمان وارث داوود شد و گفت اى مردم
سخن گفتن پرندگان به ما تعليم داده شده است».
در اينجا سخن بسيار است:
آيا به راستى حيوانات سخن مىگويند؟ و سخن گفتن آنها چگونه است؟ همين صداهاى
مختلفى است كه در حالات گوناگون از خود بيرون مىفرستند، يا برنامه مرموز ديگرى
است؟
شك نيست كه پرندگان در حالات مختلف مانند خشم و رضا و گرسنگى و تشنگى و بيمارى
و ناراحتى، صداهاى متفاوتى دارند، و كسانى كه آشنايى مختصرى با وضع آنها داشته
باشند مفهوم آنها را مىفهمند.
ولى بعيد است آيات فوق و مانند آن ناظر به اين معنا باشد، چه اينكه از مطالب
دقيقتر و باريكتر حكايت مىكند، بحث از تفاهم و گفتگوى آنها با انسان است، و سخن
گفتن از يك سلسله مفاهيم بلند و بالا.
گرچه ممكن است كسانى امثال اين آيات را حمل بر كنايات و يا زبان اسطورهها
كنند، به گمان اينكه چنين چيزى درباره حيوانات امكان ندارد، معجزه داشتن سليمان و
آگاهى او از علوم خاص الهى هرگز محال نيست، مسأله اين است كه آيا حيوانات اصولًا
چنين فهم و شعورى را دارند؟ مثلًا درباره آفتاب پرستى ملكه سبا و مشرك بودن او سخن
بگويند؟
ولى دقت در اسرار زندگانى پرندگان و مطالب عجيبى كه دانشمندان از هوش و مهارت
و دقت آنها نقل مىكنند نشان مىدهد كه فرض بىشعورى حيوانات مخصوصاً پرندگان يك
فرض سطحى و نادرست است زيرا:
مطالعات دانشمندان نشان مىدهد كه بسيارى از حيوانات وضع هوا را حتى از چند
ماه قبل پيش بينى مىكنند، در حالى كه انسانها با تمام وسايلى كه دارند نسبت به
پيشبينى وضع هوا در چند ساعت آينده گاه گرفتار اشتباه مىشوند!