در تفسير
«روح المعانى» بعد از توجه به اين نكته كه جمله اخير، اشاره به علومى مىكند كه جز
از طريق وحى، تحصيل آن ممكن نبوده، مىگويد: «بنابراين جمله مزبور از قبيل ذكر خاص
بعد از عام است». [1]
ولى قبل از
وى مرحوم شيخ طوسى در تبيان و شيخ طبرسى در مجمعالبيان به اين نكته توجه كرده و
در عبارت كوتاه و روشنى به آن اشاره فرمودهاند. [2]
در حقيقت كتاب
آسمانى ما قرآن، داراى دو بخش از علوم است: بخشى از معارف را كه مىتوان از طريق
استدلالات عقلى به دست آورد؛ هرچند قرآن اين بخش را به طور كاملتر و مطمئنتر
عرضه مىكند، و بخشى از آن كه از غير طريق وحى ممكن نبوده؛ و اين همان چيزى است كه
در جمله اخير بر آن تكيه شده- مانند بسيارى از حقايق مربوط به جهان بعد از مرگ و
قيامت-، يا تواريخ صحيح اقوام و انبياى پيشين كه بر اثر گذشت زمان محو شده است، و
همچنين علوم و دانشهايى كه حدّاقل در آن زمان از ديد فكر دانشمندان پنهان بود.
***
3- اقامه قسط و عدل
در چهارمين
آيه؛ اشارهاى- به صورت عام- به يكى ديگر از اهداف مهم نهضت انبياء يعنى برقرارى
عدالت اجتماعى كرده، و نزول كتاب و ميزان را مقدمهاى بر آن مىشمرد؛ و مىفرمايد:
«ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنها كتاب و ميزان نازل كرديم
تا مردم قيام به عدالت كنند» لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنَا
بِالْبَيِّناتِ وَ انْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ
النَّاسُ بِالْقِسْطِ[3]