و تربيت مقام ولايت را دارا بودهاند و اگر نتوانيم اين مسأله را درباره همه
انبيا ادعا كنيم حدّاقل انبياى بزرگ داراى چنين مقامى بودهاند، ابراهيم امام و
پيشواى مردم بود، و سليمان و داوود و موسى بن عمران و يوسف عملًا در رأس حكومت
قرار داشتند، نوح نيز بعد از مسأله طوفان در شرايطى شبيه رييس حكومت بود، و از همه
روشنتر مقام ولايت و حكومت پيامبر و حكومت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و
سلم است كه يك حكومت كامل الهى با تمام ابعادش را تشكيل داد.
مسلّماً آنها بايد آگاهى كافى براى اداره اين حكومتها داشته باشند، چرا كه
هرگونه خطا و اشتباه آنها در امر حكومت تأثير منفى در مسأله دعوت آنان به سوى خدا
مىگذارد، و به عكس، رهبرى صحيح حكومت سبب پيروزى در رهبرى مردم در مسير اللَّه
خواهد بود.
اين دو بخش مهم از علوم و دانشها را با دليل عقلى مىتوان اثبات نمود، چرا كه
اگر پيامبر آگاهى در اين دو قسمت نداشته باشد هدف بعثت او تأمين نمىشود.
ولى آيا با توجه به دلايل عقلى لزومى دارد كه پيامبران و امامان معصوم از علوم
ديگرى كه ارتباط مستقيم با اهداف آنها ندارد آگاه باشند؟ مثلًا آيا لازم است كه
پيامبران در علم طلب، رياضى، گياهشناسى، نجوم و هيئت و ساير علوم آگاهى داشته
باشند؟
به تعبير ديگر آيا لازم است آنها در تمام علوم، اطلاعاتى در حدود تخصص و مافوق
تخصص داشته باشند، نه فقط اطلاعات عمومى كه براى هر پيشوايى ضرورت دارد؟
بعضى معتقدند كه دلايل عقلى براى اثبات چنين علوم گستردهاى در مورد انبيا
نداريم، هرچند از آيات و روايات به عنوان ادله نقلى گسترش علوم آنها در زمينههاى
بسيارى استفاده مىشود.
به تعبير ديگر: اگر سخن از دلايل عقلى به ميان آيد علوم واجب براى آنها همان
است كه در بالا اشاره شد، ولى هنگامى كه به سراغ دلايل نقلى مىرويم مسأله علم