با اين حال ضرورتى نمىبينيم كه توجيهاتى را كه مثلًا در تفسير روح المعانى به
طور گسترده، و در تفاسير ديگر به طور فشرده آمده است درباره اين حديث نقل كنيم؛
زيرا حديثى كه اساس آن خراب است و بزرگان علماى اسلام بر ساختگى و مجعول بودن آن
تأكيد دارند نيازى به توجيه و تفسير ندارد.
تنها لازم مىدانيم كه براى توضيح بيشتر در اينجا نكاتى را يادآور شويم:
1- مبارزه پيگير و آشتىناپذير و بى وقفه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و
سلم با بت و بتپرستى از آغاز دعوت تا پايان عمر، چيزى نيست كه بر كسى از دوست و
دشمن مخفى باشد، و مهمترين مطلبى كه هرگز انعطاف و مصالحه و سازشى در مقابل آن
نداشت همين مطلب بود؛ با اين حال چگونه ممكن است بتهاى مشركان را با چنين الفاظى
بستايد و از آنها به نيكى ياد كند؟
تعليمات اسلام مىگويد: «تنها گناهى كه هرگز بخشوده نخواهد شد شرك و بتپرستى
است؛ لذا كوبيدن كانونهاى بتپرستى را به هر قيمت كه باشد واجب مىشمرد، و سراسر
قرآن شاهد و گواه اين مطلب است؛ اين خود قرينه روشنى بر مجعول بودن حديث غرانيق
است كه در آن از بتها و بتپرستى مدح و ستايش شده!
2- از اين گذشته افسانهپردازان غرانيق به اين موضوع توجه نكردهاند كه يك
مرور ساده بر آيات سوره نجم اين خرافه را باطل مىكند، و نشان مىدهد كه هيچگونه
انسجامى در ميان مدح و ستايش بتها و جمله
«تِلْكَ الْغَرانِيقُ الْعُلى، انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجى» و آيات قبل و بعد از آن نيست؛ چرا كه در آغاز همين سوره با
صراحت آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هرگز از روى هواى نفس سخن
نمىگويد و هرچه در زمينه عقائد و قوانين اسلامى مىگويد وحى الهى است وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى انْ هُوَ الّا وَحىٌ يُوحى[1]