و اصول دين اسلام آنها را تكذيب مىكند، و عقل سليم به بطلان آنها گواهى
مىدهد ... و بر همه علماء واجب است آن را به پشت سرانداخته، و وقت خود را صرف
تأويل و تفسير آنها نكنند؛ به خصوص كه روايات ثقات تصريح به ساختگى و دروغين بودن
آنها نمودهاند». [1]
همين معنا را به صورت ديگرى در تفسير جواهر (طنطاوى) مىخوانيم كه مىگويد:
«اين احاديث در هيچ يك از كتب صحاح مانند موطّأ مالك، صحيح بخارى، صحيح مسلم، جامع
ترمذى، سنن ابى داوود، و سنن نسائى، در هيچ يك از اين كتب ششگانه نيامده است [2] و لذا در كتاب
تيسيرالوصول لجامع الاصول كه روايات تفسيرى كتب ششگانه را جمعآورى كرده است، اين
حديث را در تفسير آيات سوره نجم نياورده است؛ بنابراين شايسته نيست كه براى اين
حديث ارزشى قائل باشيم و ذكرى از آن به ميان آوريم، تا چه رسد به اينكه در مقام
ايراد و جواب برآييم ... اين حديث يك دروغ آشكار است»!. [3]
فخر رازى از شواهدى كه براى مجعول بودن اين حديث نقل مىكند اين است كه در
صحيح بخارى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه وقتى سوره نجم را
تلاوت فرمود مسلمانان و مشركان و انس و جن سجده كردند، و در آن سخنى از حديث
«غرانيق» نيست؛ همچنين اين حديث- كه از صحيح بخارى نقل شد- از طرق متعددى نقل شده
و كمترين اثرى در آن از حديث غرانيق نيامده است. [4]
نه تنها مفسّران نامبرده، افراد ديگرى نيز مانند قرطبى در تفسير الجامع و سيّد
قطب در فى ظلال، و غير آنها و عموم بزرگان مفسّران شيعه نيز اين روايات را از
خرافات و مجعولات شمرده و به دشمنان اسلام نسبت دادهاند.
با اين حال عجيب نيست كه دشمنان اسلام و مخصوصاً مستشرقان معاند